دل نوشته مهراب قاسمخانی برای ایرانی ها
متن نوشتهی این فیلمنامه نویس که در اینستاگرام منتشر شده بدین شرح است: يادش به خیر. يه زمانهایی بود كه همه اينجا همديگه رو دوست داشتن. نه جايگاه اجتماعى مهم بود، نه وضعيت مالى، نه اعتقادات و نه قومیتها. همهمون داشتيم كنار هم زندگى ميكرديم و حال ميكرديم. شوخى ميكرديم و جوك ميگفتيم، ولى به …
متن نوشتهی این فیلمنامه نویس که در اینستاگرام منتشر شده بدین شرح است:
يادش به خیر. يه زمانهایی بود كه همه اينجا همديگه رو دوست داشتن. نه جايگاه اجتماعى مهم بود، نه وضعيت مالى، نه اعتقادات و نه قومیتها. همهمون داشتيم كنار هم زندگى ميكرديم و حال ميكرديم. شوخى ميكرديم و جوك ميگفتيم، ولى به هم اطمينان داشتيم چون دوست داشتيم همو. همه قوميتها و لهجهها توى نمايشهاى تلويزيونى كنار هم زندگى ميكردن و با هم شوخى ميكردن. راديو كه كلاً روى لهجه ميچرخيد.
همه مون صبح جمعه با شما رو گوش ميكرديم و دوسش داشتيم. شخصيت هاى ترك و لر و شمالى و جنوبى و تهرانى و اصفهانى و شيرازى كنار هم داشتن زندگى ميكردن و جوك ميگفتن و با هم شوخى ميكردن و به هيچ كسى هم برنميخورد. چون ميدونستيم دوست داريم همو. به هم اطمينان داشتيم. ما و شما نداشتيم. همهمون ما بوديم.
بر اساس قوميت دوستامون رو انتخاب نميكرديم. بر اساس قوميت ازدواج نميكرديم. اينجورى تربيت شده بوديم. اينجورى بهمون ياد داده بودن. توى خونمون بود… يادش بخير. الان ديگه دوست نداريم همو. به هم اطمينان نداريم. مرزبندى ميكنيم. خودى و غير خودى داريم. ديگه ما نيستيم.
ديگه دوست و صميمى نيستيم. شوخى نداريم با هم. بهمون برميخوره. ديگه مدتهاست توى تلويزيون و راديو كنار هم نميشينيم. عليه هم كمپين راه ميندازيم. از هم شكايت ميكنيم.
به هم فحش ميديم. وارد مسابقهاى شديم كه هر كى تنفر بيشترى داشته باشه و بيشتر بهش بربخوره و بلند تر عربده بكشه غيور تره. مطمئنم كه توى اين مسابقه هيچ برندهاى وجود نداره. آخرش همهمون ميبازيم… يادش بخير…
176/