مردم غمگین و ویزای شینگن!
مهرداد نعیمی: این کشورها برای ویزا دادن به یک ایرانی، چنین بندهایی را قرار دادهاند: «حتی در صورت داشتن دعوتنامه، باید ثابت کنید که در ایران شاغل هستید، 6 ماه گذشته برایتان بیمه رد شده، پس از سفر همچنان قرار است در آن شرکت مشغول به کار باشید و از همه مهمتر، سند خانهای را …
مهرداد نعیمی: این کشورها برای ویزا دادن به یک ایرانی، چنین بندهایی را قرار دادهاند: «حتی در صورت داشتن دعوتنامه، باید ثابت کنید که در ایران شاغل هستید، 6 ماه گذشته برایتان بیمه رد شده، پس از سفر همچنان قرار است در آن شرکت مشغول به کار باشید و از همه مهمتر، سند خانهای را بیاورید که در ایران قرار دارد و به نام شماست.»
در واقع ما ایرانیها یک چیز را از همه کشورهای اتحادیه اروپا میخواهیم و کشورهای اتحادیه اروپا، همه چیز را از یکایکِ ما! یعنی گرفتن یک ویزای توریستی برای ایرانیها خیلی سختتر از آزادی یک جنایتکار از زندان، با ارائه یک وثیقه است!
نکته جالب اینکه خیلی وقتها سفارتِ مربوطه، همه مدارک شما را میگیرد و شما خوشحال هستی که الان است که ویزا بدهند، ولی در واقع آنها مدارک را ذخیره میکنند که ویزا ندهند! دقیقا مثل وقتی که آدمهای مهم شماره شما را میگیرند، چون میخواهند شماره راsave کنند که وقتی زنگ زدید جواب ندهند!
در متن درخواست ویزا جملات سختگیرانهتری هم دیده میشود و آدم هی با خودش فکر میکند: «چرا اینقدر تحقیرآمیز؟» کلا گرفتن ویزا برای ما ایرانیها مثل رژیم غذایی شده که وقتی به پرهیز روی میآوری، مزخرفترین طعمها هم جذاب میشوند. اروپا که ویزا نداد، برای ویزای تایلند و مالزی تلاش میکنی… اگر آنها هم ویزا ندادند، به سراغ سفارتخانه بلغارستان و قبرس و مغولستان میروی…
صاحبان فن میگویند دلیل این ادبیات نهچندان جالب کشورهای دنیا این است که ایرانیان از هر موقعیتی استفاده میکنند که پناهنده شوند! در واقع فقط به کسی ویزا میدهند که مطمئن باشند آنقدر ملک و شغل و دغدغه در کشور خودش دارد که حتما برمیگردد و پناهنده نمیشود! همین کشور آلمان به هندیها هشت ساعته ویزا میدهد! هندیها هم نامردی نمیکنند، یعنی حتی برای درس خواندن هم که میروند، پس از پایان تحصیل به کشورشان برمیگردند چه برسد به سفر توریستی! بله… خیلی عجیبند، وگرنه یک انسان سالم، کسی است که خروجش از کشور برای ادامه تحصیل به معنای مهاجرت همیشگیاش باشد!
مورد بعدی اینکه اروپايیها برای تحصیل ایرانیها هم سقفِ سنی 30 سال را گذاشتهاند! چون میدانند آخرش قرار است پناهنده بشوی، دوست دارند لااقل جوان باشی که برای آن کشور مفید باشی! البته ما ایرانیها در هیچ چارچوبی قرار نمیگیریم، بهترین راه برای اینکه ما مجبور به انجام کاری شویم این است که بهمان بگویید دیگر برای فلان کار خیلی پیر شدهای! ناگهان حاضریم خودمان را به کشتن بدهیم، اما آن کار را حتما بکنیم!
در انتها بهعنوان یک پیشنهاد مزخرف، اگر من وزیر خارجه بودم، گرفتن ویزای ایران را آنقدر سخت میکردم که مردم سراسر جهان برای گرفتن این ویزا واقعا به دوشواری بیفتند! یعنی علاوه بر همه مدارک مرسوم، از تقاضاکننده درخواست اسکن چشم، نمونه DNA، انگشتنگاری، و گلاب به رویتان سایر نمونهها میکردم! شاید بگویید خب این چه فایده دارد؟ مگر همین حالا چند تا توریست داریم که ویزا را هم به سختی بدهیم؟ حق با شماست ولی با من بحث نکنید… وقتی سایر مسائل درست نمیشود، همین یک راه به ذهنم میرسد برای افزایش غرور ملی!