قفل احمدی نژاد و کلید روحانی/ تفاوت نگاه مردم به احمدینژاد و روحانی با «ذرهبین تحریم»
مصطفی داننده: رئیس جمهور آمریکا و اتحادیه اروپا لغو تحریمهای ایران را امضا کردند تا بعد از تکمیل شدن فعالیتهای ایران، برجام وارد فاز اجرایی شود. لغو تحریمها مهمترین شعار روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود که بالاخره محقق شد تا مردم پس از سالها شاهد تغییرات گسترده در کشور باشند. این تغییر درست …
مصطفی داننده: رئیس جمهور آمریکا و اتحادیه اروپا لغو تحریمهای ایران را امضا کردند تا بعد از تکمیل شدن فعالیتهای ایران، برجام وارد فاز اجرایی شود. لغو تحریمها مهمترین شعار روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود که بالاخره محقق شد تا مردم پس از سالها شاهد تغییرات گسترده در کشور باشند.
این تغییر درست حاصل یک تصمیم درست از سوی مردم در خرداد 92 بود. مردم در این انتخابات نشان دادند از سیاست سوق دهنده به سوی تحریم خسته شدند و میخواهند سیاستی را انتخاب کنند که این تحریمها را بشکنند و این انتخاب فردی بود به نام حسن روحانی. امروز دولت روحانی زمینه لغو تحریمهایی را فراهم کرد که عامل آن به جز زیاده خواهیهای طرف مقابل، دولت احمدی نژاد و تیم مذاکره کننده او بود. روحانی و دولتش قفلی را باز کردند که دولت گذشته به درهای کشور زده بود.
بررسی عملکرد این دو رئیس جمهور در رفتار سیاست خارجی و انتخاب تیم مذاکره کننده به خوبی نشان دهنده تفاوت این دو گفتمان است. احمدی نژاد وقتی به قدرت رسید، مهم ترین مسئولیتی که داشت شهرداری تهران بود. همین باعث شده بود سطح نگاه او به ویژه در سالهای ابتدایی در سطح داخل کشور باشد و مسائل بین المللی را با نگاه داخلی تحلیل کند. احمدی نژاد به مشکلات منطقهای و فرامنطقهای همانگونه نگاه میکرد که به مشکلات اردبیل در زمان استانداریاش. خاطره حسن روحانی از اولین جلسه خود با احمدی نژاد در مورد آژانس بین المللی انرژی اتمی به خوبی خود بیانگر همین معناست. رئیس جمهور روحانی که در آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود در مورد احمدی نژاد میگوید:« بعد بحث شد که آژانس تحت نفوذ غرب است. پرسیدند چرا آژانس تحت نفوذ آنهاست؟ گفتم برای اینکه هم بیشتر بودجه آژانس را آنها میدهند و هم بر اکثر کشورهای عضو، نفوذ دارند. ایشان گفتند هزینههای آژانس در سال چقدر است؟ گفتم نمیدانم، مثلا چندصد میلیون دلار. گفتند شما همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را میدهیم. گفتم اولا آژانس نمیتواند بپذیرد، چون برای مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتی وجود دارد و ثانیا ما هم چنین حق و اختیاری نداریم چون اگر به جایی بخواهیم کمک بلاعوض کنیم، مجلس باید تصویب کند.»
روحانی اما وقتی به ریاست جمهوری رسید با سابقه سی ساله نمایندگی مجلس، دبیر شورای عالی امنیت ملی، تجربه مدیریت پرونده هستهای ایران و حضور در مجمع تشخیص وارد نهاد ریاست جمهوری شد. همین تجربهها باعث شد تا روحانی با نگاهی واقع بینانه به عرصه بین الملل نگاه کند. روحانی بر خلاف احمدی نژاد اول به دنبال قدرت منطقهای شدن ایران است و بعد قدرت جهانی شدن. احمدی نژاد اما از همان ابتدا به دنبال مدیریت جهان بود. همین تفاوت دیدگاه اولین اختلاف بزرگ احمدی نژاد و روحانی در عرصه سیاست خارجی است.
دومین اختلاف بزرگ روحانی و احمدی نژاد در انتخاب نیروهای فعال برای حضور در عرصه سیاست خارجی است. احمدی نژاد برای حل پرونده هستهای به سراغ افرادی مانند سعید جلیلی رفت که تا بیش از این سابقه روشنی در عرصه دیپلماسی نداشتند و با نگاه غیر کارشناسی و ایدئولوژیک وارد مذاکرات میشدند. جلیلی و تیم مذاکره کنندهاش همچون محمود احمدی نژاد، هیچ انعطافی در مذاکرات از خود نشان نمیدادند و به قول ضرب المثل قدیم ایرانیها، « مرغشان همیشه یک پا داشته است» همین غیر انعطاف پذیر بودن باعث شد که مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 در زمان احمدی نژاد در سطح معاونین وزیر و کارشناسها برگزار شود و تنها دستاورد آن مشخص شدن مکان بعدی مذاکرات بود.
شیخ دیپلمات اما برای پرونده هستهای ایران به سراغ محمد جواد ظریف، یکی از کارکشته ترین دیپلماتهای ایران رفت. کسی که جهان او را به عنوان یک دیپلمات برجسته میشناخت و با لبخندهایش آشنا بود. آشنایی ظریف به ظرایف دیپلماسی و زوایای پنهان سیاست خارجی به او کمک کرد که بتواند وزرای خارجه کشورهای 1+5 به ویژه آمریکا را به پای میز مذاکره بیاورد. مذاکره مستقیم ظریف و کری، زمینه ساز توافق بزرگ وین شد. توافقی که در صورت حضور جلیلی در راس کار به آرزوی محالی میماند که هیچگاه واقعیت به خود نمیگرفت.
همین دو مسئله و تفاوت در سطح دیدگاه دو رئیس جمهور باعث شده است تا مردم ، احمدی نژاد و جلیلی را عامل تحریمها و روحانی و ظریف را رفع کننده تحریمها بدانند.