حبس به خاطر هديه سالگرد ازدواج

ساعت ٨ شب روز جمعه بود كه به ماموران كلانتري ١١١ هفت‌چنار خبر رسيد، زن جواني در يك خانه محبوس شده است. بلافاصله كارآگاهان موضوع را در دستور كار خود قرار دادند و براي بررسي ماجرا راهي محل حادثه شدند. با حضور تيم تحقيق در محل كه يك آپارتمان مسكوني بود، مرد ميانسالي در حالي …

ساعت ٨ شب روز جمعه بود كه به ماموران كلانتري ١١١ هفت‌چنار خبر رسيد، زن جواني در يك خانه محبوس شده است. بلافاصله كارآگاهان موضوع را در دستور كار خود قرار دادند و براي بررسي ماجرا راهي محل حادثه شدند. با حضور تيم تحقيق در محل كه يك آپارتمان مسكوني بود، مرد ميانسالي در حالي كه سراسیمه بود، به ماموران گفت: «دامادم بعد از اينكه دخترم را به شدت كتك زد، او را در خانه‌شان حبس كرد.»

اين مرد در توضيح بيشتر ماجرا به ماموران گفت: «حدود نيم‌ساعت پيش، يك نفر ناشناس با موبايل من تماس گرفت و گفت كه دخترت در خانه حبس شده و اصلا حال خوبي ندارد. او گفت به درخواست دخترتان كه از پنجره مرا صدا زده بود، با شما تماس گرفته‌ام و از شما مي‌خواهم هرچه سريع‌تر به خانه دخترتان بياييد تا او را نجات دهيد. بعد از اين تماس، بلافاصله راهي خانه دخترم شدم، اما هرچه در زدم كسي در را باز نكرد. هيچ صدايي هم از خانه نمي‌آمد. نگران شده بودم و به سراغ همسايه‌ها رفتم. آنها هم گفتند كه تا چند دقيقه پيش صداهايي از داخل خانه مي‌آمد و مشخص بود كه دخترم در خانه تردد مي‌كند، ولي ناگهان اين صداها قطع شد و ديگر هيچ كس صدايي از داخل خانه نشنيده است. من كه خيلي نگران شده بودم به سراغ كليدساز رفتم و با هم موفق شديم در خانه را باز كنيم. اما بعد از باز شدن در متوجه شدم دخترم درحالي كه تمام بدنش كبود بود، روي زمين افتاده و بيهوش شده است.»

با اظهارات اين مرد ميانسال، بلافاصله زن جوان نيز به بيمارستان منتقل شد و كارآگاهان به سراغ شوهر اين زن رفتند. اين مرد تحت بازجويي قرار گرفت و با اعتراف به زنداني كردن همسرش به ماموران گفت: «همسرم هيچ وقت حرف مرا گوش نمي‌كند و اصلا به من اهميتي نمي‌دهد. هميشه سر اين موضوع با هم دعوا داشتيم. تا اينكه چند وقت پيش من به‌عنوان هديه سالگرد ازدواجمان يك گردنبند ١٥ ميليون توماني براي همسرم خريدم. از آنجايي‌كه اين گردنبند گرانقيمت بود و من با كلي هزينه و پس‌انداز موفق به خريد آن شده بودم، به همسرم گفتم اين گردنبند را هميشه گردنت نینداز و فقط زماني كه به مهماني يا جشن مي‌رويم، آن را به گردنت بينداز. ولي همسرم به حرفم اهميتي نداد و از همان روز اولي كه اين گردنبند را هديه گرفت آن را به گردنش انداخت. خيلي از اين موضوع ناراحت بودم تا اينكه شب قبل از حبس كردن او در خانه، همسرم با ناراحتي به من گفت گردنبندش را ٢ جوان موتورسوار از گردنش دزدیده و فرار كرده‌اند. با اين حرف به‌شدت عصباني شدم. همان چيزي كه مي‌ترسيدم سرم آمده بود و من فقط همسرم را مقصر اين اتفاق مي‌دانستم. براي همين با او درگير شدم و دعواي ما بالا گرفت. من هم كه كنترلم را از دست داده بودم، او را كتك زدم. فرداي آن شب، صبح زود همسرم وسايلش را جمع كرد كه براي هميشه به خانه پدرش برود، ولي من مانعش شدم و باز هم با هم درگير شديم. براي همين از روي عصبانيت او را در خانه حبس كردم و بيرون رفتم.»

اين صحبت‌ها در حالي مطرح شد كه زن جوان نيز از شوهرش به اتهام اختفا و ضرب و شتم شكايت كرد. وي در شكايت خود به مدير روستا، بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران گفت: «شوهرم تنها به خاطر يك دعواي ساده مرا به‌شدت كتك زد و بعد از آن در حالي كه موبايل و تبلتم را برداشته بود، تلفن خانه را هم قطع كرد و با قفل كردن در از خانه بيرون رفت. من هم كه از شدت كتك خوردن حال مناسبي نداشتم، نمي‌توانستم خودم را نجات دهم. تا اينكه در نهايت از پنجره خانه‌مان در طبقه سوم يك رهگذري را ديدم و از او خواستم با پدرم تماس بگيرد. بعد بيهوش شدم. حالا هم از شوهرم شكايت دارم.»

در پايان بازپرس دستور تحقيقات بيشتر در اين پرونده را صادر كرد و زن جوان را نيز براي مشخص شدن شدت جراحت‌هايش به پزشكي قانوني فرستاد تا در صورت لزوم دستور بازداشت مرد جوان راصادر كند.

منبع: روزنامه شهروند

179/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا