مگر «آمانو» همان «بان کی مون» نیست؟
احسان ابراهيمي ساعت 10:02 صبح پلاکاردی در دست داشتند که روی آن نوشته بود: «ما خواستار حضور بان کی مون در کمیسیون برجام هستیم!» خیلی تعجب کردم. اول پیش خودم گفتم احتمالا میخواهند راجع به تحریمهای حقوق بشر علیه ایران از او سوال کنند. ولی خب این چه ربطی به کمیسیون برجام داشت؟ رفتم پایین …
احسان ابراهيمي
ساعت 10:02 صبح
پلاکاردی در دست داشتند که روی آن نوشته بود: «ما خواستار حضور بان کی مون در کمیسیون برجام هستیم!» خیلی تعجب کردم. اول پیش خودم گفتم احتمالا میخواهند راجع به تحریمهای حقوق بشر علیه ایران از او سوال کنند. ولی خب این چه ربطی به کمیسیون برجام داشت؟ رفتم پایین که ببینم حرف حسابشان چیست. از آنها پرسیدم: «چی شده؟ چرا اینجا جمع شدید؟» رسایی گفت: «آقای رئیس دولت به اصطلاح راستگویان! ما خواستار حضور بان کی مون در کمیسیون برجام هستیم!» گفتم: «خب اینو که روی پلاکارد هم نوشتین. اما برای چی؟ چیکارش دارین؟» زاکانی گفت: «وا! خب میخوایم راجع به برجام ازش سوال کنیم دیگه.» گفتم: «برجام به بان کی مون چه ربطی داره؟» کارخانهای گفت: «یعنی چی چه ربطی داره؟ اصل کار اونان! تازه یه توافق محرمانهای هم با اون داشتید!» عصبانی شدم و گفت: «ما هیچ توافق محرمانهای با بان کی مون نداشتیم. اینها جوسازیهای عدهای است که منافع جناحی رو به منافع ملی ترجیح میدن و دنبال ناامید کردن مردم هستن. من هرگز به اونها اجازه نمیدم به امید مردم ضربهای بزنن.» رسایی فریاد زد: «هاااای! دولت راستگویان باز هم دروغ گفت! جانمی جاااان! پست جدید اینستاگرامم جور شددد! یوووووهوووووو!» دوباره با صدای بلندتر فریاد زدم: «من چه دروغی گفتم؟! اگه راست میگید برید سند بیارید که ما با بان کی مون توافقی داشتیم!» کوثری گفت: «همه سایتها زدن! چی رو تکذیب میکنید؟ همه سایتها نوشتن ایران با آژانس یک توافق محرمانه داشته. خود صالحی هم گفت تازه.» گیج شده بودم. گفتم: «خب بله! با آژانس توافق داشتیم. ولی چه ربطی به بان کی مون داره؟» کوچکزاده سرش را خاراند و گفت: «مگه بان کی مون رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی نیست؟» زدم زیر خنده و گفتم: «نخیر! رئیس سازمان ملله!» کوچکزاده گفت: «نخندید آقای روحانی! به من خنده تمسخرآمیز نکنید!» بذرپاش کوبید به پیشانیاش و گفت: «آخ آخ راست میگه رئیس آژانس البرادعی بود.» دوباره بلندتر خندیدم و گفتم: «اوووووه! البرادعی خیلی وقته رفته!» کوثری گفت: «حالا اسمش مهم نیست! همونی که شبیه بان کی مونه. اونو بگید بیاد کمیسیون.» گفتم: «اسمش یوکیا آمانوئه!» رسایی گفت: «وا! مگه آمانو همون بان کی مون نیست؟» گفتم: «نخیر فرق دارن. حالا چی کارش دارید؟ بیاد کمیسیون که چی بشه؟» کوچکزاده گفت: «سوژههامون برای نوشتن علیه برجام تموم شده. دنبال سوژه جدید میگردیم.» فریاد زدم: «این برخورد جناحی اصلا قابل قبول نیست! این آقا رسما داره میگه ما میخوایم علیه برجام تبلیغ کنیم!» زاکانی گفت: «نهههه! عموش… نه! بیانصافی نکنید! کوچکزاده از این حرفا نمیزنه عموش… اینجا همه شاهد بودن، شنیدن، اصلا کوچکزاده اینو نگفت… ما که خدای ناکرده نمیخوایم برخورد جناحی بکنیم. ما فقط میخوایم مسئولیتمون رو در بررسی برجام درست انجام بدیم که بعدا مدیون نشیم. نههه! اصلا
یه وقت فکر نکنید ما ناراحتیم که جلیلی رأی نیاورده و شما رئیس جمهور شدید هاااا! اصلا اینطوری فکر نکنید…» گفتم: «پس چی؟ با آمانو چیکار دارید؟» کارخانهای گفت: «صدها سوال فنی داریم ازش!» زدم زیر خنده و گفتم: «جان من دو تا از سوالات فنیتون رو بگید!» کوچکزاده گفت:
«من میخوام بپرسم گزارشهای آژانس رو با چه فونتی میخوان تایپ کنن.» گفتم: «خب؛ دیگه چه سوالی دارید؟» یکی دیگر از انتهای جمعیت گفت: «انتخابات نزدیکه، میخوایم یه عکس سلفی باهاش بگیریم ببریم ولایتمون که همشهریها دور بعد هم به ما رأی بدن.» خندیدم و گفتم: «باشه، حالا به جواد میگم برید باهاش صحبت کنید.» کوچکزاده با ناراحتی و استیصال گفت: «نهههه! ظریف نه! تو رو خدا! به عراقچی بگید!» گفتم: «چه فرقی میکنه؟» گفت: «بابا ظریف عصبانیه. آدم جرأت نمیکنه جلوش حرف بزنه. کافیه یه سوتی کوچیک و بیاهمیت بدی، مثلا برجام رو با قطعنامه اشتباه بگیری. داد و بیداد راه میاندازه آدم خجالت میکشه.»
وقایعنگار 25 شهریور 94:
1- نمایندگان مجلس به طور رسمی خواستار حضور یوکیا آمانو در کمیسیون برجام شدند.