دعوت گروهی خندوانه‎ایی ها از فردوسی پور

شب گذشته خندوانه روند نسبتأ سریعی را طی کرد، و در ابتدا بعد از خنده همیشگی بایرام وارد شد و با جوان شروع به بحث درباره رستورانش کرد، بعد هم رامبد راجع به نوع لباس پوشیدن و برخورد او با مشتریان صحبت کرد و سعی نمود تا نقایص و مشکلاتی که وجود دارد را رفع …

شب گذشته خندوانه روند نسبتأ سریعی را طی کرد، و در ابتدا بعد از خنده همیشگی بایرام وارد شد و با جوان شروع به بحث درباره رستورانش کرد، بعد هم رامبد راجع به نوع لباس پوشیدن و برخورد او با مشتریان صحبت کرد و سعی نمود تا نقایص و مشکلاتی که وجود دارد را رفع کند ولی حتی با اجرای نمایشی هم این کار جواب نداد.
*صدای خاطره انگیز وارد می‌شود

بعد از یک تنفس رسانه‌ای جوان طی مقدمه‌ای گفت: مهمان امشب برنامه پیشکسوتی است که خیلی از ما صدای او را در رادیو شنیده‌ایم ؛ کسی که به همه ما نوید آزادی خرمشهر را داده بود.

اسکندر کوتی، گزارشگر برنامه‌های مختلف کسی بود که پس از این مقدمه وارد شد و در آغاز، بازی جوان را در پرتاب حلقه‌ها گزارش کرد و بعد از سلام و علیک برای همه حاضران فوتبالی که مربوط به دوران پیشکسوتانی چون استیلی و … می‌شود را گزارش کرد و حضار را به حال و هوای آن زمان برد.

او طی حرف‌هایش به آغازکار خود از یک قوطی اشاره کرد که در کودکی با همان قوطی کنسرو شروع به بازی و گزارش آن می‌شد، پدرش هم با دیدن او ابتدا پیشنهاد داده بود که فوتبالیست بشود ولی گویا کوتی علاقه‌اش بیشتر به سمت همین حرفه بوده تا بازی کردن در زمین.

*دعوت گروهی از عادل فردوسی پور

همچنین وی در ادامه از آرامش و برخورد صبورانه‌اش با مشکلات گفت و در قسمتی نیز که بحث به سمت کتاب خواندن پیش رفت، بیان کرد که کتاب‌هایی چون بی‌شعوری، کوری و از این دست نوشته‌ها را می‌خواند، پس از این صحبت‌ها هم خاطره‌ای از حضورش در جبهه‌ها تعریف کرد و البته قبل از آن قطعه‌ای از اخبار آزادی خرمشهر را با همان صدای قدیمی اجرا کرد.

کوتی در قسمت دیگری از گفتگو در خصوص گزارش یک بازی گفت‌: همیشه با خودم می‌گویم که الان پدر و مادر آن بازیکن داردند فرزندشان را می‌بینند برای همین هیچ وقت سعی نکردم که به صورت ناعادلانه‌ای کسی را توصیف یا تعریف کنم، چون او الان فقط یک بازیکن نیست بلکه فرزند و قوم و خویش یک خانواده است که تخریب بی دلیل وی کار ناپسندی است.

عادل فردوسی پور کسی بود که برای چند لحظه سوژه این گفتگو شده بود، کوتی ابتدا ضمن تعریف از او و اینکه فردوسی پور جایگاهش را می‌شناسد از او درخواست کرد که در این برنامه حضور پیدا کند و رامبد هم در ادامه گفت: نمی‌دانم چرا او واقعا اینجا نمی‌آید، با اینکه همیشه به من لطف داشته و بر اساس نظراتی که به من می‌دهد می‌دانم برنامه را می‌بیند ولی امیدوارم بالاخره یکبار در اینجا حاضر شود؛ بعد هم با همه حاضران خطاب به فردوسی پور گفتند عادل بیا، عادل بیا …. .

بعد  صحبت بر سر کار های فنی خانه شد و کوتی اظهار داشت که واقعا جز حرف زدن کاری بلد نیست، جوان هم در ادامه به ترس شدیدش از ارتفاع اشاره کرد و در ادامه قرار بیرون از استودیو برای شاد کردن مردم گذاشته شد.

*قرارداد شادی برای مردم در بیرون از خندوانه

طی این قول، قرار شد که برای سه ساعت در یک روز حدود 20 نفر در یک جا جمع شوند و کوتی علاوه بر پاسخ به سوالات آن‌ها‌، اطلاعات مهم فوتبالی را برای آن‌ها بگوید، بعد هم در راستای کمک به بیماران قرار شد در سامانه حامی برنامه کدی برای کمک مالی به بیماران نیازمند اختصاص داده شوند تا بلکه بتوانند دل چند نفر را بدین وسیله شاد کنند.

*ماجراهای ترس از شهربازی همچنان ادامه دارد

بعد از اعطای لوح یادبود خندوانه‌،علی اوجی به عنوان کمدین وارد شد و دو خاطره تعریف کرد که یکی از آنها ماجرای دیگری از ترسیدن او از شهربازی بود و دیگری راجع به بینی دوستش بود که در پنکه بی محافظی که همیشه سرشان را جلویش می‌بردند تا صدای جالبی را تولید کنند‌، لای پره‌ها گیر می‌کند و غوغایی به پا می‌شود که نگو!

آزوی سلامتی، دل شاد، سربلندی‌، درکنار خانواده بودن و … از مواردی بودند که در پایان این برنامه پس از خواندن شعر چیکو چیکو توسط جوان برای همه مردم ایران بیان شد و بعد هم تیتراژ پایانی به گوش رسید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا