نگاهیبه «خاصترین»های بازار لوکسفروشی
از مسئول فروشگاه میخواهد با هر قیمتی که هست مجموعه فندک و خودنویسی که یک طراح مشهور ایتالیایی آن را طراحی کرده و روکشی از طلا دارد برایش تهیه کند. با اینکه فروشگاه پر از مجموعههای مختلف فندک و خودنویس است، آنقدر درباره چیزی که میخواهد مطمئن است که هیچ نگاهی به اطراف نمیکند. قرارداد …
از مسئول فروشگاه میخواهد با هر قیمتی که هست مجموعه فندک و خودنویسی که یک طراح مشهور ایتالیایی آن را طراحی کرده و روکشی از طلا دارد برایش تهیه کند.
با اینکه فروشگاه پر از مجموعههای مختلف فندک و خودنویس است، آنقدر درباره چیزی که میخواهد مطمئن است که هیچ نگاهی به اطراف نمیکند. قرارداد اولیهای برای خرید فندک 20 میلیونی امضا میکند و آماده ترک فروشگاه میشود. درِ خروجی فروشگاه را که باز میکند همراهش میروم و برای اینکه باب گفتوگو را باز کرده باشم، میپرسم: شما سیگار میکشید؟
سری برمیگرداند و میگوید:«نه! به خاطر فندک میپرسی؟! نه من سیگاری نیستم. مجموعهای از کارهای طراحش را دارم. شرکت از این کار 1000 تا زده و امیدوارم بتوانند برایم یکیشان را پیدا کنند. در ایران ارزانتر میشود خریدشان، چون به آنها مالیات نمیخورد. اگر پیدا نشود باید گرانتر بخرم. مهم نیست. پیدا میشود.» لبخندی میزند و با همان گامهای بلند راهش را ادامه میدهد.
نگاهی به نمونههای مشابه پشت این ویترین خاص میاندازم. فروشنده این مغازه میگوید: «همه کسانی که اینجا میآیند، میدانند چه میخواهند. اغلبشان خارج از ایران زندگی میکنند و در سال چند روزی به ایران میآیند. طرحها و مدلهای جدید و خاص را خوب میشناسند و سراغشان را از ما میگیرند. البته خیلی از آنها هم چهرههای سرشناس اقتصادی و سیاسی هستند که خودشان مجموعههای بزرگ اجناس لوکس و کمیاب دارند. بعضیهاشان اینجا زیاد میآیند و خوب هم خرید میکنند.»
فروشگاه فضای بزرگ و خلوتی دارد. از بیرون هر مغازه میتوان داخل آنها را دید. زن جوانی در مغازه روبرو در حال خرید عینک است. کنجکاوم که مکالماتشان را بشنوم. عینکی با قاب طلا در دست دارد و به خانم فروشنده میگوید: «اگر عینک نو داری برایم بیاور؛ این عینک که در ویترین شما بوده نو نیست. به هر حال کس دیگری هم ممکن است این عینک را برای تست به چشمش زده باشد. اگر عینک نو نداری زودتر بروم.»
فروشنده که از درخواست این مشتری کمی متعجب به نظر میرسد، میگوید: «برای ما امکان نگه داشتن تعداد زیادی از یک مدل عینک وجود ندارد. ضمن اینکه این عینک هم نو محسوب میشود.»
حالا این مشتری میخواهد این عینک را روی صورتش امتحان کند و فروشنده تصمیم گرفته گیرههای بینی آن را تنگتر کند تا روی بینی باریک خریدار سختگیر بهتر قرار بگیرد. اما تلاش او برای میزان کردن عینک، فریاد خانم خریدار را به دنبال دارد. سری به نشانه تأسف تکان میدهد و میگوید: «شما این عینک را خراب کردید!»
فروشنده خودش را جمع و جور میکند و میگوید: «ببخشید خانم، ولی به هر حال شما باید آن را روی صورتتان هم ببینید!»
خانم خریدار که دیگر عصبانیتش را به هیچ وجه پنهان نمیکند، میگوید: «به صورتم بیاید؟! برایم مهم نیست! من همیشه خاص بودن را میپسندم. اصلاً نیاید». مکثی میکند و ادامه میدهد: «فکر کنم نمیشود از اینجا خرید کرد!» این را میگوید و از مغازه خارج میشود.
عینک طلا را با دقت نگاه میکنم. از فروشنده میپرسم قیمت این عینک چقدر است؟
نفس عمیقی میکشد و آهسته میگوید: «بدنه این عینک ریبن، طلای 18 عیار است و 20 میلیون قیمت گذاشته شده.»
میپرسم: «شما به خاطر رفتار این مشتری ناراحت شدید؟»
میگوید: «به هر حال مشتریهای ما آدمهای خاصی هستند. ما همهجور مشتری داریم. بعضی از آنها خوب خرید میکنند. مشخص است که چه میخواهند. بیشترشان یا ایرانی نیستند یا اینکه بیشتر از چند روز در سال، ایران زندگی نمیکنند. بعضیها هم فقط میآیند و سرکی میکشند تا از قیمتها سر دربیاورند. ما باید با همه آنها محترمانه و صبورانه برخورد کنیم. مسئولان این مرکز خرید به این موضوع حساسیت زیادی دارند که با مشتریانی که نگاه از بالا و رفتار توهینآمیز هم دارند به خوبی رفتار کنیم.»
ادامه میدهد: «البته کار ما سخت است اما خیلی از فروشندهها دوست دارند فروشنده «لاکچری» باشند. به هر حال فروشنده لاکچری با فروشنده عادی تفاوتهایی دارد. باید از جزئیات کالاها و تاریخ و هنر آنها بیشتر بدانی و رفتار متفاوتی داشته باشی. البته لاکچریپسندها هم آدمهای خاصی هستند.»
فروشگاه پُر است از عینکهای ساخت برندهای معروف دنیا و او توضیح میدهد که بعضی از این مدلها را روی صورت ستارههای فیلمهای هالیوود یا فوتبالیستهای معروف دنیا دیده است.
کنجکاوم بدانم برای کسانی که در گرانترین خیابانهای شهر با فروش اجناس لوکس و با قیمتهای بسیار بالا سرمایهگذاری میکنند سودی آن دست میآید؟ فروشنده توضیح میدهد که «گاهی پیش میآید چند روز هیچ فروشی نداریم، اما یک روز چند قلم جنس را به قیمت خوب میفروشیم و همین برایمان خیلی خوب است.»
در این قبیل مراکز خرید، آدمهای مختلفی رفتوآمد میکنند که هر کدام حال و هوای متفاوتی دارند. البته حتماً برای شما هم پیش آمده که وقتی برای خرید در شهر قدم میزنید گذرتان به مراکز خرید و مغازههایی بیفتد که برخلاف محلهای خرید معمولی، ساکت و کم رفتوآمدند و ویترینهای خلوت با نورپردازیهای خاصشان بیشتر فضای گالریهای هنری را برایتان تداعی میکند.
اجناس پر زرق و برق این مغازهها با طراحیهای منحصر به فرد و شکل و شمایل خلاقانهشان، جذابیت و کشش خاص خود را دارند؛ اما اگر احیاناً قصد خرید آنها را داشته باشید و قیمت چندتایشان را از صاحب مغازه بپرسید، برایتان عجیب و شاید باورنکردنی به نظر برسد.
البته این قبیل پاساژها و مغازهها همهجای شهر نیستند و صاحبانشان هر جایی را برای راهاندختن آنها انتخاب نمیکنند. آنها معتقدند با اجناسشان در واقع سبکی از زندگی را ارائه میدهند و باید به مناطقی ببرندشان که صاحبان آن سبک زندگی میکنند؛ شمال شهر؛ برای آنها که «لاکچری»ها را دوست دارند.
در واقع لاکچری (Luxury) در نگاه کلی یک سبک زندگی است و با اینکه در فارسی «لوکس» یا «تجمل» معنا شده اما ایرانیها بیشتر از نام لاتین آن استفاده میکنند. در بازار لوکسها یا همان لاکچریها، کالاها عموماً مشخصه خاصی دارند. ساعتها، جواهرات، وسایل خانگی، اکسسوار و کیف مردانه و زنانه از برندهای معروف دنیا که به صورت دستساز ساخته شدهاند، مبلمان و لباسهایی که پارچههایشان از زمان بافت تا دوخت تماماً با دست کار شده و انگار بیشتر اثر هنری به حساب میآیند تا یک کالای مصرفی و طراحیهای آنها به سبکهای مختلف هنری کلاسیک و مدرن انجام شده است برای پولدارهای لاکچریپسند کالاهای ایدهآلی هستند. فقط آنها هستند که حاضرند 25 میلیون تومان برای یک خودنویس دستساز ایتالیایی هزینه کنند یا 200 میلیون تومان بدهند تا کت و شلوار دستدوز فرانسوی بپوشند.
لباسهایی که دیوید بکهام، مدونا و سوفیا لورن با آنها عکسهای معروفی انداختهاند یکی از این برندها را به عنوان انتخاب اول هالیوود شناسانده است و خیلیها مبالغ زیادی برای داشتن این لباسهایی که در تعداد محدود تولید شدهاند میپردازند.
بعضی برندهای پوشاک این امکان را برای مشتریانشان فراهم کردهاند که بهترین خیاطان خود را به سفر دورهای در کشورهایی که در آنها نمایندگی دارند بفرستند و به هوادارانشان این امتیاز را بدهند که خیاط ارشد این برند لاکچری اندازههایشان را بگیرد و به طور دلخواه و مناسب لباس را ویژه آنها بدوزد. در این صورت حتماً میتوانید تصور کنید که مجموعاً قیمت این لباس چقدر آب میخورد.
تعجب نکنید اگر در این فروشگاهها یک دکمه سردست دو میلیونی ببینید؛ چراکه حتماً یا با دست تراش خورده یا در آن طلا و کریستال به کار بردهاند و چون دستساخته هستند تعداد محدودی از آن تولید شده و کمیاب و بینظیر به حساب میآیند.
بسیاری از شرکتهایی که کالاهای لوکس تولید میکنند، تاریخچه دیرینهای دارند. تاریخ اولین ساختههایشان به دو یا سه قرن پیش برمیگردد. برای نمونه شرکت معروف ساعتسازی «لوئی موآنه» که از قرن 19 ساعتسازی را با ساخت ابزارهای دقیق و منحصر به فرد سنجش زمان آغاز کرد است کارنامه درخشانی در دنیای لاکچریها دارد. موآنه، بنیانگذار این شرکت، برای مشاهیر و مقامات معاصر خود از جمله ناپلئون بناپارت، توماس جفرسون و جیمز مونرو رؤسای جمهوری آمریکا، جرج چهارم پادشاه انگلیس، ارنست اگوست پرنس خاندان سلطنتی هانور انگلیس، ماریا آمالیا ملکه فرانسه، جوآچیم موارت پادشاه نپال، مارشال نی و بسیاری دیگر از ملکهها و پادشاهان ساخت.
این ساعتها در حال حاضر در آمریکا و حتی در کاخ سفید نگهداری میشوند. فواد فاروق، آخرین پادشاه مصر، و پادشاه مالزی و خیلی دیگر از سرشناسان عالم سیاست از مدلهای خاص این ساعت استفاده کردهاند.
این ساعتهای مچی اختصاصی در تعداد محدود و با طرحها و مدلهای منحصر به فردی تولید میشوند؛ به طوری که از روی مدلها، طراحان استثنایی آنها قابل تشخیص هستند. بسیاری از تولیدات این کالاها از یک هزار قطعه در سال فراتر نمیرود که دلیل آن ویژگیها و مشخصات فنی منحصر به فرد و اشرافی است که دارند. همین طراحان استثنائی و منحصر به فرد بودنشان باعث میشود که علاقهمندانشان برای به دست آوردن آنها به بسیاری از لوکسفروشیها در سراسر دنیا مراجعه کنند.
در بین کالاهای لاکچری، بعضیهاشان نشانهای مخصوصی دارند که حاکی از این است که به تعداد محدود تولید شدهاند. منحصر به فرد و اختصاصی بودن و یا سمبل پادشاهان فرانسوی بودن این اجناس لوکس هم با نمادهایی که روی آنها حک میشود مشخص میشوند.
در دنیای لاکچریها قواعد و اصول به شیوه دیگری تعریف میشود، خاص بودن؛ نگاه نو و بعد هنری داشتن برای آنها حرف اول را میزند. یک شرکت ساعتساز سازنده گاهی مواد فوقالعاده و استثنائی هم در تولیداتش به کار میبرند؛ مانند سنگ کمیابی که تکهای از یک شهاب سنگ مریخی است و تقریباً مسافت 55 میلیون کیلومتر را از سیاره مریخ طی کرده است. این سنگ، قدیمیترین و با ارزشترین سنگ شناخته شده در کل منظومه شمسی است که در طراحیهای این ساعتها به کار رفته و 4 میلیارد و 566 میلیون سال قدمت دارد.
البته در بعضی از این ساعتها سنگهای قمری آمده از کره ماه هم به کار گرفته شدهاند و آنها را آنچنان خاص کردهاند که عمدتاً در موزهها به نمایش گذاشته میشود. در صفحه نمایش یک ساعت مچی مردانه، چوب درختی با قدمت 70 میلیون سال که از جنگل جنوب شرق آسیا تهیه شده به کار رفته است. در ساخت ساعت دیگر، از قطعاتی از استخوان دایناسوری که قدمت آن به 130 میلیون سال قبل برمیگردد استفاده شده است.
هر کدام از این اجناس ماجراهای خاص خود را دارند و همین ماجراها توجیه میکنند که چرا در تعداد محدودی ساخته میشوند.
مشتریان بازار لاکچری یا لوکسفروشی به دنبال قیمت کالاها نیستند و برایش چانه نمیزنند، بلکه آنچه برای آنها بیش از هر چیز اهمیت دارد این است که آنچه میخرند شناسنامهدار و اصیل باشد تا تجربه ممتاز و حس خاص و متمایز بودن را به آنها منتقل کند.
اگر ساعاتی در این مراکز خرید قدم بزنید حتماً مجموعهدارانی را خواهید دید که با علاقه و وسواس خاصی در جستوجوی اجناسی برای تکمیل مجموعههای خود هستند. بعضی از آنها هم ترجیح میدهند همراه با یک یا دو مشاور برای تشخیص اصالت اجناس گرانقیمتی که میخواهند بخرند به مرکز خرید بروند.
لاکچریها تاریخ طولانیای دارند. منابع موجود میگویند انسانهای غارنشین علاقه داشتهاند دندان شیری را که برای شکارش زحمت زیادی کشیده شده بود به گردنشان یا عاج فیل را از سقف غار آویزان کنند. موضوع «اخلاق لوکس» در امپراطوری روم بسیار پربحث و حاشیه بود. آنها معتقد بودند باید محدودیتی طبیعی برای استفاده از کالای لوکس و تجملاتی وجود داشته باشد. آنها اولین قانون مربوط به تجملگرایی را وضع کردند تا مشخص کنند که تا چه اندازه میتواند از ثروت و تجمل استفاده شود.
رومیها نموداری را برای نشاندادن میزان رضایت انسانها رسم کرده بودند که نشان میداد هر کس در نقطهای حداکثر رضایت را دارد و بیش از آن دیگر نمیتوان سطح رضایتش را افزایش داد و با شکست مواجه میشویم. البته امروز این نمودار چندان مورد تائید نیست؛ چرا که نقطه رضایت افراد هم مانند نیازهای جسمی از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
برای رومیها توجه به لاکچری و لوکسگرایی به معنای کاهش رشد و فضیلت بود. آنها شجاعت، عشق، عقل و خانواده را فضیلت میدانستند و ارزش سالم تلقی میکردند. حرص، آز و جاهطلبی، ولخرجی و لذتجویی همردیف با فساد و انحراف دانسته میشد.
در آن دوره بعضی از کالاها نمادی از روحیه تجملگرایی بود. در روم و یونان قرن پنجم قبل از میلاد، ماهی به یک غذای لوکس تبدیل شده بود. گوشت با اینکه یک کالای لوکس بود اما همه آتنیها میتوانستند در یک جشن بزرگ در آن شریک شوند؛ امکانی که درباره ماهی وجود نداشت. با ماهی فقط خودتان میتوانید خوشگذرانی کنید. واژه «عاشق ماهی» در آن دوره به کسی گفته میشد که با حرص و آز علاقهمند به مصرف کالا بود. «عاشق ماهیشدن» به یک مسأله سیاسی در بالاترین حد تبدیل شده بود؛ چراکه آتنیها معتقد بودند اگر شما در یک زمینه خارج از کنترل باشید در همه جا این گونه رفتار خواهید کرد؛ بنابراین اگر نتوانید میل خودتان را نسبت به ماهی کنترل کنید یا علاقه به خوردن ماهی گرانقیمت داشته باشید احتمالا از نظر اخلاقی فاسد هستید و حتی پتانسیل مستبدبودن را دارید.
در بریتانیای قرون وسطی ادویهجات و ترشیجات کالاهای لوکس به حساب میآمدند. این کالاها از شرق و از طریق مسیرهای جدید تجاری حمل میشدند و به همین علت گرانقیمت بودند. کلیسا هم معتقد بود غرقهشدن در این امور گناه است. آنها در واقع ارتباطی میان خوردن ادویه و ترشیجات و بروز رفتارهای عجیب و غریب میدیدند.
به تدریج و با گسترش امپراطوری روم، مردم باورهای ملل تابعه خود را در مورد تجملگرایی و لوکسگرایی پذیرا شدند و در این زمینه سهلگیرتر رفتار کردند. در بسیاری از بخشهای دیگر جهان نیز وضع بر همین منوال بود.
از زمانی که تفکر مدرن انگلیسیها برای اولین بار در اواخر قرون وسطی ظهور کرد، لاکچری دیگر به معنای اسراف بیش از حد و یا هوس نبود. ایده کالاهای لاکچری به اشرافزادهها، پادشاهان اروپایی و امپراطوریهای چین برمیگردد. در گذشته فقط نجیبزادهها و اشرافزادهها میتوانستند از عهده خرید کالاهای لاکچری که توسط بهترین صنعتگران ساخته میشد برآیند. پادشاهان، ملاکان و امپراتوران سراسر جهان بهترین صنعتگران و هنرمندان را از سراسر کشور و حتی قاره جذب میکردند. لوئی چهاردهم در فرانسه هنرمندان برجسته را در کاخ ورسای گرد هم آورده بود.
این شرایط با خروج از سرمایهداری و بورژوازی و در عین حال رشد اهمیت تجارت، تجار و صاحبان صنایع در قرن 18 و 19 میلادی تغییر کرد و صنعتی شدن یا تولید کالا در تعداد زیاد، زندگی تجملاتی را بیشتر از گذشته به مردم شناساند. انقلاب صنعتی کانال و مسیرهایی را برای انتقال کالاهایی که در کارخانهها تولید شده بود در سطح آمریکا و اروپا فراهم کرد. مواد غذایی و مواد خام جدید از سرتاسردنیا وارد اروپا شدند. دستیابی به چنین مواد نوظهوری مانند کاتالیزور موجب شکلگیری تحول در باورهای مردم از واژه لاکچری شد. از آن زمان لاکچریها شکل دیگری به خود گرفتند. دیگر تولید از صنعتگران ماهر به کارخانهها با تولیدات انبوه رسید و در فاصله کمی صدها تولید مشابه انجام میشد. مردم شروع به خرید کالاهایی کردند که تا پیش از آن تنها اقشار خاصی امکان خریدشان را داشتند. لاکچریها از محصولات اشرافی سفارشی به محصولاتی نوآورانه با کیفیت بالا و الهامبخش تبدیل شده بودند.
جنگ جهانی دوم شرایط را تغییر داد. با اینکه طبقه متوسط در حال رشد بود اما استطاعت مالی خرید همه کالاهای رؤیاییشان را نداشتند. به همین دلیل برندهای کالاهای لوکس تصمیم گرفتند تمرکزشان را از کالاهای بزرگ مثل ماشین و آپارتمان، بر کالاهای کوچکتری از قبیل کیف دستی، کیف پول، روسری، عطر و … تغییر دهند. بعد از آن بود که لاکچریها در انگلستان رونق گرفتند. دهه 1980 بود که مارکهای لوکس از سوی شرکتهای بزرگ معرفی شدند و نام تجاریشان به رسمیت شناخته شد. اصطلاح «پیانوی کریستالی» در آن سالها در انگلستان رواج یافت که به کالاهای «لوکس در دسترس» اشاره داشت.
در انگلستان زندگی لاکچری تنها در گرایش و استفاده از یکسری کالاهای لوکس و گرانقیمت خلاصه نمیشد، بلکه علاوه بر بعد مادی ریشههای رفتاری و خلقی هم داشت؛ مفهومی که در بین نجیبزادگان اروپای قرن بیستم با عنوان «جنتلمن» از آن یاد میشد. همانطور که کالای لاکچری ممتاز و خاص بود رفتار یک جنتلمن هم تعریفی ویژه خود را داشت و این دو در کنار هم زندگی لاکچری را شکل میدادند. در دیدگاه آنها یک جنتلمن به هیچ وجه مطابق «مُد» رفتار نمیکرد و دنبال مدبودن کاملا نکوهش میشد. جنتلمن ویژگیهای شخصیتی خاص خود را در سفر، محیط کار، برخورد با دوستان و خانواده داشت. احترام، جوانمردی، مدیریت، فروتنی و تواضع، خانوادهدوستی، ریسکپذیری و نهراسیدن از شکستها اصول شخصیتی یک جنتلمن بود.
بنابراین باید پذیرفت که لاکچری یک محصول ساده نبوده و در رسم تاریخی خود رگههایی از هنر و اخلاق را همراه داشته است.
امروزه سود کلانی در بازار عرضه خدمات و محصولات لاکچری وجود دارد. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، 35 برند کالاهای لوکس پیشرو وجود دارد که بیش از 60 درصد از بازار جهانی را کنترل میکنند. تحقیقی که در ژاپن انجام شده نیز نشان میدهد در حال حاضر 90 درصد از زنان این کشور از کیف دستی یکی از این برندها استفاده میکنند.
در بازار ایران هم لاکچریها فضای خاص خود را دارند. فضای فیزیکیشان هم از مراکز خرید بزرگ اروپایی الگوبرداری شده و صاحبان آنها تلاش میکنند فضا را به نحوی ترتیب دهند که محلی دائمی برای رفتوآمد مرفهها، هنرمندان و علاقهمندان به لاکچریها شود؛ در واقع فضایی که در این مراکز وجود دارد تنها به خرید اختصاص ندارد بلکه طوری برنامهریزی شده تا مرکز برخی تجمعات از جمله گالریهای نقاشی و عکس و شوهای لباس نیز باشد. آنها همچنین خدماتی چون آبونمان مجلات خاص مد را نیز به مشتریان خاصشان ارائه میکنند.
با اینکه صاحبان این مراکز خرید ارائه «رفتاری با اصالت در زندگی و کیفیت در پوشش» را در حوزه کاری خود تعریف میکنند اما حتماً اغلب ما در مراکز خرید مناطق خوشنشین، در حین سرککشیدن به اجناس و قیمتهایشان، با نگاههای وراندازانه صاحبان مغازهها به کفش و لباسمان مواجه شدهایم که میخواهند از وضع مالی و جدیتمان برای خرید سر دربیاورند یا اینکه گاه رفتارهایی در مقابل مشتریان خود بروز دهند که بیش از هر چیز تداعیکننده موضوع اختلاف بین طبقات جامعه و فاصله پولدارها با سایر اقشار باشد.
به هر صورت، لاکچری، موضوعی اجتماعی است که خود را در برخورد و ارتباط طبقات با هم معنا میکند. اغلب ما از وسایل لوکس برای ارائه مفهومی به دیگران استفاده میکنیم؛ لوکسنمایی و به رخ کشیدن از امپراطوری روم و یونان باستان تا کنون، محل بحث و جدال بوده است و در ایران هم بحثهایی را به دنبال خود داشته است. لاکچری صرفنظر از مسائل پیرامون آن در ایران هم عرضه و تقاضای خود را دارد؛ بنابراین نمیتوان این گوشه از بازار و آنهایی را که به اینجا رفتوآمد میکنند نادیده گرفت.