مجوزتان بیفتد توی حیاط ما پاره‌اش می‌کنم

احسان ابراهيمي 18 مرداد 94 ساعت 9:25 صبح صبح جایی کار داشتم، دیرتر رسیدم دفتر. تا رسیدم دیدم جلوی در شلوغ است. صدای داد و فریاد می‌آمد! نگران شدم. جلو که رفتم دیدم علی جنتی کتش را درآورده، نصف پیراهنش از لباسش زده بیرون، دکمه پیراهنش را باز کرده، می‌خواهد به سمت افرادی که از …

احسان ابراهيمي

18 مرداد 94
ساعت 9:25 صبح
صبح جایی کار داشتم، دیرتر رسیدم دفتر. تا رسیدم دیدم جلوی در شلوغ است. صدای داد و فریاد می‌آمد! نگران شدم. جلو که رفتم دیدم علی جنتی کتش را درآورده، نصف پیراهنش از لباسش زده بیرون، دکمه پیراهنش را باز کرده، می‌خواهد به سمت افرادی که از دور تشخیصشان نمی‌دادم حمله کند، ولی جلوی او را گرفته‌اند و نمی‌گذارند جلو برود. فریاد می‌زد: «برید پی کارتون! برید {بووووق}، نبینمتون. حرف زیادی نزن بینیم باوووو! میام {بوووووق}! جمع کن خودتو! برید جلوی جناح خودتون بازی کنید. برید به رفیقای خودتون گیر بدید. به ما چی کار دارید؟ یه بار دیگه مجوزتون بیفته توی حیاط ما پاره‌اش می‌کنم! برو بینم! معلومه دیگه! هر چی ما باهاتون برخورد می‌کنیم، گوشتون رو می‌گیریم می‌بریم پیش والدینتون، بعد والدینتون باهاتون برخورد نمی‌کنه دوباره همینطوری ولتون می‌کنه توی خیابون، اینطوری میشه! صبح تا شب دارید حرفای بد می‌زنید. صبح تا شب دارید صحبت‌های ممنوعه می‌کنید! ولی این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست! این دفعه مجوزتون بیفته دستم حتما پاره می‌کنم!» خیلی تعجب کرده بودم. با استرس جلو رفتم و از او پرسیدم: «علی؟ چی شده؟ چرا داد و بیداد می‌کنی؟ زشته جلوی در و همسایه‌ها!» گفت: «آقا این جماعت رو با مهربونی نمی‌شه آروم کرد. فقط باید داد بزنی، دعواشون کنی که حرف گوش کنن.» گفتم: «کی بود؟ چی شده اصلا؟» گفتم: «همین هفته نامه 9 دی! رسما بخشنامه شورایعالی امنیت ملی رو گرفته به نیم تای پایین صفحه آخرش! هر چی دلش می‌خواد می‌نویسه! خب بابا چرا اصرار داری کار غیرقانونی انجام بدی؟» گفتم: «ولی با توقیفش موافق نیستم. اونها حرف می‌زنن، ما هم جواب می‌دیم!» با عصبانیت گفت: «دکتر جون! نمی‌شه هم پرویز اسماعیلی رو بخواید، هم پایداری‌چی‌ها رو! یکیشون رو باید بذارید کنار!» گفتم: «اذیتم نکن علی آقا! چه ربطی دارن به هم؟» گفت: «شما می‌گید نباید توقیف بشن، باید بمونن و اگه چیزی گفتن ما جوابشون رو بدیم. خب، الان تیم رسانه‌ای دولت که کاری به این کارا نداره. جواب منتقد بده و این جور چیزا در شأنش نیست. حالا دیگه خودتون نگاه کنید، یا باید تیم فعلی نباشه یه کسی بیاد این کارا در شأنش باشه و علاقه داشته باشه، یا باید پایداری‌چی‌ها نباشن و تیم رسانه‌ای‌تون بمونه.» کمی فکر کردم و با خودم حساب و کتابی انجام دادم. بعد رو کردم
به علی جنتی و گفتم: «علی آقا شما اگه جای من بودی، قرار بود
بین عوض کردن تیم رسانه‌ایت و توقیف نشریه‌های مخالف دولت یکیو انتخاب کنی، خودت ترجیح می‌دادی دوره توقیف رو چه مدت اعلام کنی؟» گفت: «یعنی مقاومت در مقابل تغییر در دولت شما اینقدر زیاده؟» گفتم: «دیگه حرف مرد یکیه. یه نفر رو گذاشتیم سر کار، تا آخر هم باید همون بمونه. نمیشه دست بهش زد و عوضش کرد. حالا شما چرا اینطوری عصبانی شده بودی و داد و بیداد می‌کردی؟ من تا حالا چنین چهره‌ای ازت ندیده بودم!» علی جنتی گفت: «چی کار کنم؟ خودتون دیروز سر ناهار گفتید اصولگراها سوژه کم آوردن کمپین‌های عجیب راه می‌اندازن. خودتون ازم خواستید امروز یه سوژه‌ای بدم دستشون.» گفتم: «چه حرف گوش کن. عجیبه برام توی این دولت وزیری داشته باشم که حرف منم گوش کنه و ازم حساب ببره.»
وقایع‌نگار 18 مرداد 94:
1- علی جنتی: «بنده اعلام می‌کنم به دلیل اصرار نشریه 9 دی
بر تخلف از قانون، اگر این بار تخلفی از این نشریه سر بزند، لغو مجوز خواهد شد.»‌

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا