وقتی صدا و سیما صدای عراقچی را درآورد!
با توجه به جایگاه فراجناحی صداوسیما در ساختار قانون اساسی ایران، این نهاد باید به گونهای رفتار کند که تمام مردم از عملکرد و رفتار آن احساس رضایت کنند و به این فکر نکنند رسانهای که باید نظرات آنها را منعکس کند تبدیل به تریبون عدهای یا یک جریان خاص شده است. رفتار و عملکرد …
با توجه به جایگاه فراجناحی صداوسیما در ساختار قانون اساسی ایران، این نهاد باید به گونهای رفتار کند که تمام مردم از عملکرد و رفتار آن احساس رضایت کنند و به این فکر نکنند رسانهای که باید نظرات آنها را منعکس کند تبدیل به تریبون عدهای یا یک جریان خاص شده است. رفتار و عملکرد صداوسیما اما در سالهای اخیر به ویژه بعد از انتخابات سال 88، انتقادهای بسیاری را به همراه داشت و کار به جایی رسید که حتی برخی از مردم اعلام کردند که به صداوسیما اعتماد ندارند و آن را رسانه ملی نمیدانند و سیاسیون نیز به بهانه از بین رفتن منافع سیاسی خود، صداوسیما را یک رسانه جناحی میدانند.
تازه ترین نمونه بداخلاقی این رسانه انتشار سخنان محرمانه سید عباس عراقچی مرد شماره دو مذاکرات هسته ای در جمع مدیران این نهاد در خبرگزاری صداوسیماست. معاون وزیر امور خارجه که از مشاهده سخنان خود در رسانهها شگفت زده شده، این حرکت صداوسیما را برخلاف اخلاق و منافع ملی کشور دانسته است. این حرکت باعث شد تا عضو ارشد تیم مذاکره کننده ایران نیز به جمع منتقدان رسانه ملی بپیوندد و این دایره گستردهتر شود. یادمان باشد صدا و سیما حتی بیش از وزیر خارجه به سخنان عراقچی بها می داد و با اظهارات او گفته های دیگران را محک می زد اما اکنون صدای او را هم درآورده اند.
صداوسیما در ماجرای توافق هستهای نتوانست رضایت مردم را جلب کند. این رسانه در حالی که بسیاری از مردم به دنبال شیرینیهای برد هستهای بودند به سراغ نقاط منقی این توافق رفت. صداوسیما بدون کم ترین توجه به دستاوردهای ایران، از امتیازهایی که ایران به طرف مقابل داده بود سخن گفت و همین استراتژی باعث شد تا صدای دولت و طرفداران آن از نحوه رفتار صداوسیما به آسمان رفت.
در زمان جنگ معمولا رسانهها، از پیروزیها و افتخارات میگویند و سعی میکنند از شکستها در لفافه سخن بگویند اما صداوسیما از تحلیلهای خود را بیشتر بر روی دو گل خورده ایران متمرکز کرد تا سه گل زده!
رسانه ملی نه تنها در زمینه هستهای بلکه در زمینه فرهنگی نیز با علاقه ها و سلیقه های غالب مردم فاصلههای زیادی دارد. در زمانهای نه چندان دور، شبکه های ماهوارهای برای عقب نماندن از صداوسیما سعی میکردند با ارائه برنامههای جذاب، گوی سبقت را از صداوسیما بربایند. شبکههای ماهوارهای با هزینه و تولید برنامههای متنوع توانستند به راحتی صداوسیما را جای بگذارند و به خانههای مردم نفوذ کنند تا جایی که امروزه بسیاری از زنان خانهدار، ساعت برنامههای شبکههای ماهوارهای را بهتر از ساعت برنامههای صداوسیما بلد هستند!
ضعف صداوسیما به حدی است که شبکههای ماهوارهای نیز دیگر دست از تلاش بیشتر کشیدهاند و با پخش سریالهای کم کیفیت کرهای و ترکیهای با دوبلههای مبتدی و ضعیف، صداوسیما را از سکه انداختهاند.
صداوسیما نه تنها قافیه را به رقیب واگذار کرده بلکه خود به کپی کننده برنامههای ماهوارهای تبدیل شده است. چرا که این روزها میشود در صداوسیما تقلید از تبلیغات، سریالها، مسابقات و حتی پوشش برنامههای سیاسی از شبکههای ماهوارهای را مشاهده کرد. آیا جام جم نشینان برای جبران اشتباهات خود تصمیم گرفته اند که خود را شبیه شبکههای آن سوی آب کنند؟ اگر چنین باشد بزرگ ترین اشتباه تاریخی را مرتکب می شوند.
مردم این برنامه ها را با کیفیتی بهتر در ماهوارهها میبینند و چه نیازی است که صداوسیما با کپی برداری از آن برای مردم خوراک تهیه کند؟
این واقعیت قابل انکار نیست که بسیاری از مردم از عملکرد صداوسیما راضی نیستند اما این ناخرسندی انگار تاثیری بر رفتار مدیران این سازمان نداشته است و آنان همچنان رفتاری برخلاف نظر غالب مردم دارند. رفتاری که بیانگر مدیران یک رسانه «ملی» نیست و بیشتر به رفتار مدیر مسئول یک رسانه حزبی شبیه است.