وضعیت روحانی، 24 ساعت قبل از توافق
مقام معظم رهبری چارچوبها را مشخص کرده بودند و در آن چارچوبها آقای روحانی اعلام و آقای ظریف هم مدیریت و پیگیری میکرد. تا ۲۴ ساعت قبل از توافق هم آقای روحانی معتقد بود که ما مشکلاتی داریم و باید مشکلاتمان حل شود. به صورت قاطع نمیگفت و میدانم که دو گزینه در مقابل آقای …
مقام معظم رهبری چارچوبها را مشخص کرده بودند و در آن چارچوبها آقای روحانی اعلام و آقای ظریف هم مدیریت و پیگیری میکرد. تا ۲۴ ساعت قبل از توافق هم آقای روحانی معتقد بود که ما مشکلاتی داریم و باید مشکلاتمان حل شود. به صورت قاطع نمیگفت و میدانم که دو گزینه در مقابل آقای روحانی قرار داشت؛ گزینه بعد از قطعنامه و پیروزی و گزینه شکست مذاکرات.
در صورت شکست مذاکرات، (روحانی) باید نظام را اداره میکرد که روی این هم دولت آقای روحانی فکر کرده بود و خبر دارم. در جلسهای که بهعنوان کارشناس دعوت شده بودم مطرح میشد که اگر موفق شدیم چه میشود و اگر موفق نشدیم، چه؟ این تدبیر رئیسجمهور را میرساند، بنابراین نمیتوان گفت که آقای روحانی به هر قیمتی میخواست توافق را امضا کند.
نکته بسیار مهمی را از يکي از نزدیکان روحانی شنیدم که ایشان در یک جلسه بسیار محرمانه گفتند که اگر موفق شویم این موفقیت از آن اعتماد مقاممعظمرهبری و خردمندیهای ایشان است. اگر موفق نشویم، رسما به مردم خواهم گفت و از رهبری تشکر میکنم که فضا را مهیا کردند و سخن ایشان که «اعتماد به غرب نمیشود» از همه درستتر بود. این شجاعت را دارم که این را بیان کنم. آقای روحانی بهصورت آشکارا شجاعت بیان این مطلب را دارد. چنین فردی به هر قیمتی حاضر نیست آنچه گفته میشد را انجام دهد. ایشان ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت بوده است و تجارب ارزشمندی در این زمینه دارد.
{در پاسخ به سوالی درباره نزدیک شدن علی لاریجانی به اصلا ح طلبان}: آقای لاریجانی در زمینگیر شدن احمدینژاد نقش داشت، نمیتوانیم منکر شویم. ولی آقای لاریجانی ذاتا و ماهیتا متعلق به یک جریان فکری دیگر است. یعنی اگر آقای لاریجانی را در خمره عسل اصلاحطلبی هم وارد کنید و بیرون آورید، باز آن شیرینیها و حلاوت اصلاحطلبی در آن دیده نمیشود. شاید حلاوت یک اصولگرایی خاص که عقلانی هم است در او دیده شود. آقای لاریجانی، متعلق به جریان عقلانی اصولگرایی است و متعلق به چنین نحلهای است.
روحانی اصلاحطلب نیست. اگر شما تلقی کنید که آقای روحانی اصلاحطلب است این اشتباه است. زادگاه و اردوگاه فکری آقای روحانی، اصولگرایی بوده است و از دامن اصولگرایی یک مقدار به سمت نحلههای باز سیاسی پیشرفت کرده که نمیخواهم از لغت لیبرالیسم استفاده کنم که در حق آقای روحانی شایسته نیست و نارواست که بگویم آقای روحانی فردی است که به سمت لیبرالیسم رجعت کرده است.
آقای روحانی در عین حالی که در اردوگاه راست سنتی بوده ولی عقلانیت در سیاست و گشادهرویی در فرهنگ و بازبودن در اقتصاد را معیار خودش قرار داده است. با این دید آقای روحانی، آقای روحانی جدیدی تعریف میشود بهعنوان یک جریان فکری در خود اصولگرایان. منتها مبانی فکری آقای روحانی منطبق با جریان روشنفکری نیست. حتی روشنفکری آقای روحانی هم تا حدودی جالب میشود! یعنی آقای روحانی چون متعلق به اردوگاه فکری اصولگرایان است، هر حرکت روشنفکری او را که نگاه کنیم میبینیم که این قاعده به هم نمیخورد و نام این دو تفکر با همجور در نمیآید. شاید یک بهرهبرداری مقطعی بشود اما نمیتوان گفت که در درازمدت ادامهاش داد.
روحانی توانسته در جامعه ظرفیتسازی کند که بگوید نماد فکری عقلانی یک اصولگرا این است. به همین دلیل بخش عمدهای به سمتش رفتهاند. درحالی که اگر اصلاحطلبان هم چارهای نداشته باشند بهسراغ آقای روحانی خواهند رفت اما اگر چاره داشته باشند، گزینهای در برابر آقای روحانی داشته باشند مثلا خود رئیس دولت اصلاحات گزینهشان باشد، یا آقای سیدحسن خمینی یا اصلاحطلب خوشفکر جوانی باشد که صاحبنظر باشد و بخواهد به میدان بیاید، اصلاحطلبان به آن سمت خواهند رفت.
اصلاحطلبان در زمان اضطرار به سمت روحانی رفتند و آقای روحانی توانست از ظرفیت آقای هاشمی و رئیس دولت اصلاحات و اصلاحطلبان استفاده کند و محور وحدت جریانات سیاسی مخالف دولت شود و در جامعه برای شناسایی عاملی که باعث موفقیت آقای روحانی شد مهم است؛ این عناصر خیلی میتواند به ما کمک کند.
عناصری که توانسته به ما بفهماند چه شد که آقای روحانی سه هفته قبل از انتخابات ریاستجمهوری که نظرسنجیها محبوبیت ایشان را تا زیر پنج درصد بیان میکرد در عرض سه هفته به بالای ۵۰ درصد رسید؟ عناصر، نقش و عملکرد دولت احمدینژاد بود. نقش خود آقای روحانی بهعنوان یک شخصیت فتوژنیک، سخنور و کاریزماتیک در تلویزیون در مقابل مردم بود. حمایت بیبدیل آقای هاشمیرفسنجانی و حمایت شخص رئیس دولت اصلاحات و تمام جریان اصلاحات به آن سمت بود. در اوجی که انتخابات به سمت دوقطبی شدن میرفت و یک قطب انتخابات اصلاحات و قطب دیگر چند نفر از آنها بودند، آقای روحانی نماد تغییر شد.
سال ۸۴ بحثهای انتقادی و اختلافی در زمینه رای نبود. انتخابات سال ۸۴ را ما اصلاحطلبان برگزار کردیم و نمیتوانیم بگوییم انتخاباتی که ما برگزار کردیم تقلب شده و قبول نداریم! احمدینژاد نماد تغییر بود، دوقطبی شد و مردم رای دادند. آقای روحانی هم در اینجا نماد تغییر شد و مردم رای دادند
چپگرایی و مطلقگرایی باعث بدبختی اصلاحات شد. ما میگفتیم که اگر با اصلاحات به قدرت و دولت رسیدیم، افراد توانمند را حذف نکنیم. تمام حرف و نقد ما در دوره اصلاحات همین بود. درتمام دولت اصلاحات مسئولیت گرفتم. من دومین فردی بودم که بعد از معاون اول رئیسجمهور بهعنوان نماینده ویژه رئیسجمهور حکم گرفتم و اجلاس سران را برگزار کردم و کارنامهام هم مشخص است. میخواهم بگویم اگر میگویند که من نفوذی هستم، مبانی فکریام را ببینند.
مبانی فکری بنده این است که معتقدم به اصلاحاتی که اصلاحات برآیند عقلانیت طی شده خودش را بتواند اثبات کند. معتقدم به اصلاحاتی که نمادهایش مشخص و معین هستند. من اصلاحطلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم. اینکه بروند و اتهام بزنند و بدو بیراه بگویند و شانتاژ کنند را قبول ندارم. کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند؛ من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم.
لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی ارائه دهم، ارائه خواهم داد. منتها به سیستم امنیتی نخواهم داد و اگر بخواهم بدهم به مردم ایران ارائه میدهم که بدانید این آقا در دوره اصلاحات با فلان مقام ارشد اروپایی یا فرانسوی یا فلان مقام ارشد آمریکایی پنهان مذاکره کرده وگرا داده است. ما این را قبول نداریم. اگر قرار باشد اینطور باشد پس حکومت شاه را بیاوریم. اگر قرار بر این باشد که ما ته زمین هستیم و خیلی از ما لایقترها وجود دارند. کسانی که در هاروارد و جاهای دیگر خوب درس خواندهاند و با تمام نهادهای آمریکایی و اروپایی هم کانکشن دارند. اگر قرار به وابستگی باشد آنها بهتر از ما میتوانند. بله، صادق خرازی به خاطر استقلال «ندا» جوابگوست.
چپگرایی در اصلاحات باعث گرفتارییهایی در اصلاحات شد. یعنی به قدری چپگرایی در آن رئیس دولت اصلاحات را رنجانده و به قدری از این بابت به شخص ایشان ظلم شده که اگر روزی بخواهد مکنونات قلبیاش را بگوید زارزار خواهیم گریست. کسانی میخواهند او را مصادره کنند به تندروی و در زیر عبای ایشان پناه بگیرند که در این صورت عبایشان را تکان خواهند داد و از خود دور میکنند. مگر ایشان در انتخابات مجلس شرکت نکرد؟ چقدر به ایشان اهانت کردند؟ میگویند ایشان را صادق خرازی و موسویلاری پای صندوق رای بردند! در حالی که ایشان هرگز نگفته بود شرکت نخواهد کرد که بعد همه بگویند ایشان ما را از عدم به وجود رساند. خیلیها دنبال تحریم انتخابات بودند درحالی که ایشان این فکر را نداشت.