سوءاستفاده چهره ها از اینستاگرام!

بنیامین بهادری تقریبا هر روز یک عکس جدید از دخترش «بارانا» روی اینستاگرامش منتشر می کند و بعد از کلی قربان صدقه رفتنش، از همه می خواهد برای خریدن بلیت کنسرتش به فلان سایت بروند و آلبومش را اورجینال تهیه کنند. مشابه همین ماجرا درباره احسان خواجه امیری، محسن یگانه، رضا صادقی، بابک جهانبخش و …

بنیامین بهادری تقریبا هر روز یک عکس جدید از دخترش «بارانا» روی اینستاگرامش منتشر می کند و بعد از کلی قربان صدقه رفتنش، از همه می خواهد برای خریدن بلیت کنسرتش به فلان سایت بروند و آلبومش را اورجینال تهیه کنند. مشابه همین ماجرا درباره احسان خواجه امیری، محسن یگانه، رضا صادقی، بابک جهانبخش و خیلی های دیگر هم وجود دارد.

مجید خراط ها، با دست هایی که با طنابی آبی به هم قفل شده اند در تشییع جنازه 175 شهید غواص شرکت می کند و بعد عکس این حضور را در صفحات شخصی اش منتشر می کند و چند روز مانده به کنسرتش همه موهای سر و صورتش را از ته می زند و ادعا دارد در حمایت از کودکان سرطانی موهایش را زده و حالا زیر همین عکس به همه می گوید که در فلان تاریخ و فلان سالن و در حین کنسرتش اصل موضوع را برای همه از روی سن خواهد گفت.

بهنام صفوی که این روزها در رأس اخبار است و بازار سلفی ها روی تخت بیمارستان با او گرم است، از سیروان و علی ضیا بگیر تا بسیاری از تهیه کننده ها و فعالان حوزه موسیقی.

انگار هر کس بیماری یا مریضی یا اتفاقی برایش می افتد، بهترین حالت ممکن است که بتواند از این داستان استفاده تبلیغاتی داشته باشد و تا چند ماه خودش را در رأس اخبار نگه دارد و با انتشار انواع و اقسام عکس ها و ویدئوها از روی تخت بیمارستان با احساساتی کردن مردم عام، بتواند خودی نشان دهد.

اوضاع بدتر و بدتر هم شده و برخی چهره ها خصومت های شخصی و هنری شان را هم به فضای مجازی کشانده اند و با انتشار عکس ها و نقل قول های عجیب و باورنکردنی، رفته رفته ظاهرا یادشان رفته که آنها مهمترین اصل جلب مخاطب را از یاد برده اند و بدون توجه به محتوای آثاری که تولید می کنند، سعی دارند لقمه را یک دور در اطراف سر همه بچرخانند و بعد نوش جان کنند.

اوضاع به طرز غیرقابل کنترلی همگانی و عرف شده و دیگر کمتر کسی منتظر این است که جناب هنرمندان حوزه موسیقی کمی (فقط کمی) به اصل ماجرا هم بپردازند و روی محتوای آثار و کلیت تولیدات شان تمرکز کنند.

اینکه چرا تا این حد فروش بلیت های کنسرت های پاپ افت کرده و هیچ آلبومی نتوانسته همه گیر شود؛ اینکه آخرین پدیده جدید حوزه موسیقی کشور را کسی یادش هست که چه کسی بود؛ آخرین کاری که در خیابان شنیدی و در آن مزه و طعمی لس آنجلسی وجود نداشت چه بود؛ آخرین نظریه کارشناسی آقایان ستاره درباره آلبوم و محصولات موسیقی تولید شده چیست؛ آخرین کنسرتی که در اواسطش خوابت نبرد و کنداکتوری تکراری و همیشگی نداشت کدام بود؛ یا حتی انتظاراتی خیلی کوچکتر و دم دستی تر. یک ملودی خوب؛ یک ترانه ساده و روان؛ یک تنظیم درست و درمان که حالت را خوب کند؛ شما سراغ دارید؟

شبکه های اجتماعی به سرعت در حال همه گیری غیرقابل کنترلی هستند که نسل جدید را درگیر خود کرده و هنرمندان و ستاره های موسیقی هم در تبعیت از این موج و کسب مخاطبان بیشتر و ارتباطی بی واسطه با آنها، با استفاده (سوءاستفاده؟) از آنها به طرق مختلف در حال پیش رفتن هستند ولی در این بین هیچ کس حواسش نیست که چرا در پست ها، ستاره ها هرگز به موضوعات اصلی محتوایی و کیفی آثار و کنسرت هایشان نمی پردازند و فقط با برخی عکس های جذاب و توضیحاتی کوتاه، سر و ته ماجرا را هم می آورند.

علایق و سطح سلیقه ها در حد یک لایک و تعداد فالوور و جملاتی چون: «تو عشقی» و «بی تو هرگز» و «همیشه عالی بودی» کاهش یافته و این موج در حال گسترش است؛ موجی که فقط یک نتیجه مهم و تلخ را با خود داشته؛ سیل انتقادات اهالی فن از آثار این روزهای بازار و کاهش فروش وحشتناک بلیت کنسرت ها.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا