دوران سختی را پشتسر گذاشتیم
بهناز شیربانی نام حیاتی، پیش از هرچیز یادآور حیات رسانهای تلویزیون در حافظه جمعی ما ایرانیهاست. هرجا خبری مهم و روایتی رسمی از سوی نهادهای مسئول بوده، هرجا که خبری حیاتی برای مردم ایران در بین بوده، صدای حیاتی و قدرت او در اجرای خبر توانسته به گوش مخاطب تلویزیون بنشیند و آن را به …
بهناز شیربانی
نام حیاتی، پیش از هرچیز یادآور حیات رسانهای تلویزیون در حافظه جمعی ما ایرانیهاست. هرجا خبری مهم و روایتی رسمی از سوی نهادهای مسئول بوده، هرجا که خبری حیاتی برای مردم ایران در بین بوده، صدای حیاتی و قدرت او در اجرای خبر توانسته به گوش مخاطب تلویزیون بنشیند و آن را به ثبت برساند. او در بزنگاه فعالیت حرفهایاش با اعلام خبر تلخ و سوگوارانه رحلت رهبر کبیر انقلاب، به حافظه ایرانیها راه یافت و این حافظه اکنون با فعالیت بیش از دودههای او در اخبار پربیننده تلویزیون عجین شده است. صدای او، اگرچه یادآور جدیت و رسمیبودن اخباری است که از منابع دولتی و حکومتی منتشر شدهاند، اما فارغ از آن، مردم او را در طول این سالها بهخاطر بیحاشیگی و متانتی که خارج از صندلی گوینده اخبار داشته، دوست داشته و دارند. با اینهمه، نام او در فقدان نامهای گویندگان اخباری که در طول این سالها بادلیل و بیدلیل، در میان جعبه جادو گم شدهاند، خواسته یا ناخواسته، خاطره همه آنها را یکجا برای نسلهای بعد به ارمغان میآورد. محمدرضا حیاتی به گفته خودش ناملایمات و فرازونشیبهای بسیاری را در کارش تجربه کرده و لحظات پرالتهاب بسیاری بر او گذشته است. با او درباره گذشته و اینروزهایش به گفتوگو نشستیم.
چندسال پیش بود که بسیاری از همنسلان شما از جمله آقای افشار و بابان بازنشسته شدند و تلویزیون را ترک کردند. از آن زمان بهبعد شایعات بسیاری پیرامون رفتن آنها از رسانه ملی مطرح شد. شاید همانروزها بسیاری هم به شما خرده میگرفتند که چرا تصمیمی مشابه همکارانتان نگرفتید؟پاسخ شما به آنها چه بود؟
صحبتی درباره آقای افشار مطرح شد و عکسهای او در فضاهای مجازی دستبهدست شد، درحالیکه چنین چیزی بههیچوجه واقعیت ندارد. حقیقت این است که آقای افشار به دلایلی از خبر خداحافظی کردند و مسئله اتفاقات گفته شده در ارتباط با کار او هیچ نقشی نداشت. البته آقای افشار هم باید میدانست ترککردن میدان خبر در آن شرایط باعث انتشار چنین شایعاتی میشود و میتوانست رفتن خود را به تأخیر بیندازد. حتی خاطرم هست که معاونت سیاسی هم از او درخواست کرد برای اینکه شبههای ایجاد نشود، حداقل سهماهی رفتنش را به تعویق بیندازد که آقای افشار نپذیرفت. اما در اینکه آن زمان دوران سختی را پشتسر گذاشتیم هیچ شکی نیست. دورانی بسیار پرالتهاب و دشوار برای همه بهخصوص گویندگان خبر بود. در تمام دوران کاری شرایط سخت بسیاری را تجربه کردم. مثل زمانی که زیر موشکباران خبر میخواندیم و فراموش نمیکنم روزهایی که در استودیو بودیم و همزمان از بیرون صدای بمب میشنیدیم. همکاران قدیمی من هم از تلویزیون خداحافظی کردند و تنها من بودم که به نمایندگی از آن نسل در تلویزیون مانده بودم. طبعا وظیفه یک گوینده حرفهای همین است که در هر شرایطی کارش را انجام دهد. اگر من هم از تلویزیون میرفتم، طبعا شخص دیگری کار من را انجام میداد، اما متوجه بودم که به دلیل سابقه حضورم در تلویزیون مردم انتظار بیشتری از من داشتند. به هر صورت صداوسیما را که نمیشود خالی گذاشت!
البته در این چندسال شما از گزند شایعات هم در امان نبودید، عجیبترین شایعهای که در مورد خودتان شنیدید چه بود؟
بهواسطه حضورم در تلویزیون و اینکه مردم با چهرهام آشنایی دارند و برای مردم شناختهشده هستم، حرف و حدیث هم هست. با اینکه همیشه از حواشی دوری میکنم اما در مورد من هم شایعه وجود دارد مثل اینکه گاهی میشنوم فلان برج یا هتل متعلق به من است!
اما فکر کنم عجیبترین شایعه در مورد شما این بود که میگفتند شما به دلیل بیماری قادر به صحبتکردن و گویندگی نیستید.
بله این را هم خودم شنیدم. موضوع این بود که با وجود سرماخوردگی، چندساعتی خبر خواندم و بعد از آن تارهای صوتیام آسیب دید و طبق تجویز دکتر تا دو ماه نمیتوانستم کار کنم تا شرایط جسمیام بهبود پیدا کند.
چهکسی شما را به سمت گویندگی خبر هدایت کرد؟
سال ٦٠ توسط یکی از گویندگان قدیمی به رادیو معرفی شدم و بعد از اینکه از من تست گرفته شد، وارد کار نمایشی شدم و بعد هم برای کار در حوزه گویندگی خبر درخواست دادم. چراکه گویندگی خبر همیشه برایم کار سنگین و باوقاری بود. همان سال شخصی که از من تست گویندگی گرفت، شخصی بود که قبل از انقلاب گوینده معروفی در تلویزیون و رادیو بود و طبعا با شرایطی که آنها به تلویزیون معرفی شده بودند و سختگیریهایی که در کارشان داشتند، برای جذب گویندگان جدید هم سختگیریهایی داشتند. زمانی که صدای من را گوش داد، گفت اگر شما قبل از انقلاب هم میآمدید، پذیرفته میشدید. این حرف برای من خیلی جذاب و دلنشین بود و هنوز هم در خاطرم مانده است.
محمدرضا حیاتی، گوینده پیشکسوت رادیو و تلویزیون، از جمله افرادی است که هیچگاه علاقهاش به هنر و نویسندگی را کتمان نکرده و اینکه در سالهای ابتدایی ورود به رادیو کارش را با نمایشنامهنویسی آغاز کرده است و طبعا این اتفاق با آغاز کار گویندگی متوقف شد. چرا در تمام این سالها نمایشنامهنویسی را در کنار کار خبر پیگیری نکردید؟
قبل از ورود به عرصه خبر، علاقهمند به سینما بودم و دوست داشتم عرصه فیلمسازی را تجربه کنم. به این دلیل نخستینکاری که در رادیو در سنین جوانی پذیرفتم، کار در گروه نمایش و بازیگری و نمایشنامهنویسی برای رادیو بود. اما به مرور به سمت گویندگی خبر آمدم و با توجه به اینکه اوایل انقلاب به گوینده خبر هم نیاز بود، برای این کار در آزمون شرکت کردم و خوشبختانه پذیرفته شدم.
در دوران جوانی چه خاطره یا حس خوبی از فیلمی خاص یا علاقهمندی به یک فیلمساز شما را مجذوب سینما و فیلمسازی کرده بود؟
خیلی علاقهمند به بازیگری نبودم، بیشتر ساخت فیلم برایم مهم بود. فیلمهای خوبی در دوران نوجوانی و جوانی دیدم که برایم تأثیرگذار بود. بیش از هرچیز، به این فکر میکردم که باید کاری کنم که تأثیری از خودم در جامعه بهجا بگذارم. قسمت نبود که وارد عرصه فیلمسازی شوم و گویندگی را ادامه دادم. اما همیشه نقطهنظرم این بوده است که هر کسی که وارد عرصه کار هنری یا فرهنگی میشود یا بهطورکلی عرصههای دیگر کاری، باید سعی کند به قله آن راه پیدا کند و حقیقتا از خودش چیزی به یادگار بگذارد. نمیدانم تا چه حد در کارم موفق بودهام اما سعی کردهام آدم معمولیای نباشم، چراکه هیچوقت معمولیبودن را دوست نداشتم.
سختیهای کار برای شما در ابتدای ورودتان به کار گویندگی چه بود؟
سختی زیاد بود و طبعا همهچیز سختتر از امروز بود با این تفاوت که آن زمان تعداد شبکههای تلویزیونی و رادیویی بسیار محدود بود و کار ما هم بیشتر زیر ذرهبین بود. امروز تعداد شبکههای مجازی زیاد شده و رسانهها فراگیرتر شدهاند و به همان نسبت بیننده قدرت انتخاب دارد. حالا به اینها اضافه کنید دوران هشت سال دفاع مقدس را که در آن شرایط سخت جنگی در کشور باید اخبار لحظهبهلحظه را هم مخابره میکردیم؛ خواندن خبرهایی برای مردم که برخی از آنها خوشایند بود و برخی دیگر ناخوشایند و مردم دائم چشم و گوششان به تلویزیون و رادیو بود.
تصور میکنم چند اتفاق شما را از همنسلانتان متمایز کرد و باعث شد بیشتر در حافظه تصویری مردم ماندگار شوید. جدا از سبک اجرا، اکثر مردم شما را با خواندن خبری به خاطر میآورند که غافلگیری و غم بزرگی برایشان بود؛ خبر رحلت امام خمینی (ره)… .
تقریبا میتوان گفت از سال ٦١ اکثر خبرهای تاریخ معاصر انقلاب، ایران و جهان را من خواندم و طبعا به این واسطه من هم برای مردم چهره آشنایی هستم. زمان خواندن خبر رحلت حضرت امام(ره) هم به همینگونه بود یعنی شرایط اینطور رقم خورد که در نهایت من باید آن خبر را میخواندم. علاوه بر اینکه انتخاب چند رئیسجمهور کشورمان را هم بنده اعلام کردم و این هم از خاطرات کاری من است. دو سال پیش بود که خبر انتخاب آقای روحانی به ریاستجمهوری را اعلام کردم و اتفاقا خاطره جالب از آن زمان این است که وقتی برای اعلام خبر به سازمان صداوسیما میرفتم، ترافیک شدیدی بود و مردمی که من را میشناختند شروع کردند به شادمانی و ابراز احساسات و من هم شیشه ماشین را پایین کشیدم و با آنها همصدا شدم و خوشحالی کردم و با اینکه دیر به خبر رسیدم اما خاطره خوبی بود که همدلی، همزبانی و شادی مردم را دیدم. انشاءالله که همیشه ملت ایران شاد و همدل و یکصدا باشند و ایران عزیزمان سرافراز باشد.
آقای حیاتی، آیا عرصه گویندگی خبر،جایی برای آموزش افراد علاقهمند به این حرفه نیز دارد؟
بله و بنده هم در مقاطع مختلف در این زمینه فعال بوده و هستم و برخی از گویندگانی که درحالحاضر فعالیت میکنند، در این دورهها آموزش دیدهاند. دانشگاه صداوسیما و دانشکده خبر درحالحاضر آموزش گویندگی خبر را انجام میدهند و اگر در نهایت شخصی توسط استادان تشخیص داده شود که مناسب کار گویندگی است، به صداوسیما معرفی میشود.
با همه اینها گمان میکنم کیفیت گویندگی به نسبت سابق کمرنگتر شده است و با توجه به تعدد شبکهها و طبعا حضور گویندگان بیشتر در این عرصه، اما حاصل کار آنطور که باید نیست؟
همینطور است. من هم معتقدم بعد از نسل اول انقلاب و دهه٦٠ که به گمان من نسل طلایی گویندگی بودند، شبیه آنها دیگر دیده نشد یا دستکم خیلی کم و نادر بود. فکر میکنم مقداری از این افت کیفی به جذب غیرصحیح گوینده و مجری برمیگردد و دقت کارشناسی و درستی که باید روی جذب افراد گذاشته شود، وجود ندارد. یا کسانی گویندگان و مجریان را گزینش کردند که در این عرصه صاحبنظر نیستند. آموزش ناصحیح نیز مورد دیگری بر افت کیفی است یا اگر افراد آموزش هم دیدند توسط کسانی بوده است که سررشتهای از اجرا و گویندگی ندارند یا حتی یکدقیقه هم در استودیو خبر نخواندهاند. حالا با این شرایط یک فرد چطور میتواند آموزش گویندگی داشته باشد؟ به اعتقاد من تنها کسانی قادر به آموزش گویندگی هستند که سالها تجربه این کار را بهصورت عملی داشته و دارند.
بهطورکلی اصول و المانهای یک گوینده خبر چیست؟
زمانی که ما کارمان را شروع کردیم، ملاکهای اولیه مشخص بود؛ ملاکهایی مثل صدای مناسب که برای مخاطب تأثیرگذار باشد و چهره گوینده که بتواند تأثیر خوبی روی مخاطب بگذارد. معتقدم تمامی گویندگانی که میخواهند مدارج بالا را طی کنند بهتر است کارشان را از رادیو آغاز کنند. بهترین گویندگان ما هم از رادیو کارشان را آغاز کردند که صدایشان تا همیشه در فرهنگ شنیداری مردم ماندگار شد، آخرین آنها که متأسفانه از دستش دادیم، مهران دوستی بود که حقیقتا صدای بینظیری داشت و مجری توانمندی بود. صدا و تصویر مناسب همانطور که گفتم، المانهای ابتدایی گویندگی و اجراست که متأسفانه سالهایسال است که نادیده گرفته میشود و البته کسانی هم هستند که به سفارش عدهای کارشان را در رسانه ملی آغاز میکنند که به نظر من این شیوه بسیار غلط است و بیشترین ضربه را به این افراد میزند، چراکه ممکن است چندسالی در این حرفه باشند و بعد خودبهخود کنار گذاشته خواهند شد.
طبعا تلویزیون و رسانه ما هم نیازمند تحول است و رقابت با سایر شبکههایی که هرروز قدرت انتخاب مخاطبان را بالا میبرد. از طرفی چندسالی است که مشابهسازی خصوصا در کار خبر رواج پیدا کرده است که با فضای جامعه ما هم خیلی مطابقت ندارد. تا چه حد به این موضوع قائلید که این مشابهسازیها آسیبزننده است؟
تقلید در برخی موارد شاید خوب باشد. اما شاید بهتر باشد که بیشتر از تقلید الگوبرداری کنیم. مثلا مدتهاست که در ارتباط با خودم میشنوم که شخصی سعی میکند مثل من گویندگی کند! اما من توصیه میکنم بهجای اینکه سعی کند مثل من گویندگی کند، اگر چیزی در کارم میبیند که برایش قابلقبول است از آن تأثیر بگیرد و استفاده کند ولی برای خودش هویت داشته باشد. اساسا تقلید از نظر من کار خوبی نیست. اما الگوبرداری اشکالی ندارد. مثلا کار خوبی در رسانهای دیگر انجام شده که بازتاب خوبی هم داشته است. بهتر است به شیوه درست از آن برنامه الگو بگیریم و سعی کنیم بهترش را انجام دهیم و نوع بهتر آن را به مخاطب ارائه دهیم.
ظاهرا در کار شما بازنشستگی وجود ندارد؟
از نظر من که وجود ندارد. معتقدم که کلا در کار فرهنگ و هنر بازنشستگی وجود ندارد. بسیاری از گویندگان و مجریان ما بازنشسته شدند و رفتند اما من معتقدم این کار اشتباه است. در تمام دنیا گویندگان و مجریان صاحبنام و پیشکسوت کارشان را کنار نمیگذارند، ممکن است شبکه یا رسانه آنها عوض شود و نوع کارشان تغییر کند اما اینکه بهطور کل کارشان را کنار بگذارند، چنین چیزی نیست. طبعا شخصی که در استخدام سازمان است، بالاخره روزی بازنشسته میشود مثل من. اما باز هم تأکید میکنم که کار فرهنگی و هنری بازنشستگی ندارد. آیا ممکن است یک موسیقیدان یا فیلمساز بازنشسته شود؟ طبعا تا زمانی که توانایی کارکردن دارد، فعالیت میکند و میتواند تجربیاتش را در اختیار جوانترها بگذارد.
تابهحال شده که مردم غیر از احوالپرسیهای مرسوم و ابراز علاقهای که به شما در خیابان میکنند، پیگیر اخبار روز هم بشوند؟
بله پیگیر اخبار هم میشوند. مثلا همین چند وقت پیش، قبل از مذاکرات هستهای بود که مردم از من میپرسیدند آیا توافق میشود یا نه؟ من هم میگفتم انشاءالله هرچه بهنفع مردم است، اتفاق میافتد.
در تمام این سالها شما استایل و سبک خاصی برای اجرا داشته و دارید که به نظر میرسد با توجه به تغییراتی که در این عرصه طی سالهای اخیر اتفاق افتاده است اما کماکان مردم این سبک را میپسندند.
بله. خصوصا برای بخشی که من اجرا میکنم، اخبار ساعت ١٤ و ٢١، رسمیترین بخش اخبار رسانه ما است. با اینکه سبکی هم هست که با مردم ارتباط صمیمیتری برقرار میکند اما مردم باز هم دوست دارند که اینطور خبر بشنوند.
فرزندان شما هم به حرفه گویندگی علاقهمند هستند؟
خیر. زیاد به عرصه گویندگی علاقه نداشتند. پسرم بیشتر علاقهمند به کار ورزش است و دوست داشت وارد عرصه گویندگی ورزشی شود و تا الان موفق نشده که به نظر من پیگیری کمی دارد و بههیچوجه برایش پارتیبازی نمیکنم؛ چراکه معتقدم اگر کسی علاقهمند به کاری است، باید پیگیر و مصمم باشد. اگر شخصی بهدنبال پول زیاد است، این شغل مناسب او نیست. برای ورود به این حرفه باید از ناملایمات ترسی نداشته باشد و تمام تلاشش را برای رسیدن به هدفش انجام دهد.
تابهحال شده که دوست نداشته باشید خبری را بخوانید؟
زمان خواندن خبر حرفهام را در نظر میگیرم. برای من فرقی نمیکند خبر چیست. برای یک گوینده حرفهای نباید تفاوتی داشته باشد که متن و محتوا چیست. طبعا در تمام این سالها اخباری خواندهام که دوستشان نداشتم یا با روحیه من سازگار نبوده است اما وظیفه من چیز دیگری بوده.
بعد از سپریکردن این سالها فکر میکنید به ایدهآلی که در کارتان مدنظرتان بود، رسیدهاید؟
طبعا به نهایت ایدهآلی که همیشه مدنظرم بود نرسیدم. اما خداراشکر راضی هستم از اینکه توانستم در جامعه و کشور خودم مؤثر باشم.
حرف ناگفتهای هست؟
ممنونم از روزنامه «شرق»؛ روزنامهای که مردم دوستش دارند و در زمینههای مختلف فکری، سیاسی، فرهنگی و هنری همیشه پیشقدم بوده است. این روزنامه یکی از بهترینها بوده و هست و در مقاطع ملتهب جامعه همیشه اثرگذار بوده و نقش خودش را بهعنوان رسانه مکتوب به نحو شایستهای انجام داده است.