کُردها دل ایرانشهرند

عرفان قانعی‌فرد روحانی به شهری قدم می‌گذارد که روزگارانی نه چندان دور، در ایام نادر شاه افشار (بنیانگذاردودمان افشاریه و از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام که مورخان او را «آخرین جهانگشای شرق»، «ناپلئون ایران» و «اسکندر دوم» نیز لقب داده‌اند) کردها به یاری حکومت مرکزی شتافتند و هنوز هم بر همان عهد و …

عرفان قانعی‌فرد
روحانی به شهری قدم می‌گذارد که روزگارانی نه چندان دور، در ایام نادر شاه افشار (بنیانگذاردودمان افشاریه و از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام که مورخان او را «آخرین جهانگشای شرق»، «ناپلئون ایران» و «اسکندر دوم» نیز لقب داده‌اند) کردها به یاری حکومت مرکزی شتافتند و هنوز هم بر همان عهد و سوگندند. ایران ما در زمان صفویان با شورش‌هایی از هم پاشیده و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود، عثمانی‌ها ازغرب و روس‌ها از شمال و اعراب از جنوب و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را سامان داد و کردها سرباز نادر بودند و او هم اقوام ایرانی را متحد و منسجم در زیر پرچم ایران درآورد و کردها هم شاد از این خدمتگزاری به ایران و ایرانی و وفادار به پرچم و خاک و هویت ایران زمین.
روحانی به شهری قدم می‌گذارد که وزیران و نخست وزیرانی در تاریخ ایران داشته است.
امان‌ا… خان اردلان که روزگار 6 پادشاه از قاجار تا پهلوی را دید و یحیی صادق وزیری، قاضی خوشنام که هر دو به ایران و خاک ایران خدمت‌ها کردند. به شهری می‌رود که روزگارانی والی آن، آصف اعظم سنندجی بود که رضا شاه ایامی در مقابل خانه‌اش نگهبانی می‌داد و به‌خاطر تسلطش به شلیک مسلسل، به رضا ماکسیم معروف بود و تا سال‌های بعد هم وقتی نمایندگان مجلس به دیدار شاه وقت می‌رفتند، رضا شاه در مقابل محمدرضا آصف – فرزند آصف بزرگ – با احترام می‌ایستاد و می‌پرسید: حال آقا مساعد است؟!
روحانی به شهری می‌رود که تاریخ ایران زمین را در دل دارد. به سرزمین فرهنگ و هنر کهن دیار که تاروپودش را مستوره اردلان، نالی، قانع، هیمن، وفایی، مظهر خالقی، کامکارها، تعریف، فرجپوری، علی اصغر کردستانی، عباس کمندی، ابراهیم یونسی،  معتمدوزیری، سنندجی، بهاالدین ادب، صارم صادق وزیری و … بافته‌اند، قدم می‌نهد که روزگارانی امیرنظام گروسی دانشمند و سیاستمدار دوره ناصرالدین شاه قاجار و سردار عزیزخان مکری وزیر جنگ ناصرالدین شاه قاجار، از دیگر مشاهیر مردمان کرد در دولت بودند و به قول شفیعی کدکنی که در بزرگداشت مترجم فقید ایران، محمد قاضی، گفت و سرود که: کردها دل ایرانشهرند!

راقم این سطور مفتخرم که زانوی شاگردی در محضر همان مترجم بزرگ ایران زمین زدم و باور و اندیشه‌ام همانا ایرانی بودن است و از نگاه ایران به کردستان نگریستن.
امروز روحانی به سرزمینی تاریخی پای می‌نهد که سرزمین کهن‌ترین قوم ایران است و همانا کردستان ترکیه و عراق و سوریه هم که امروزه روز جزئی از خاک سه‌کشور ترکیه، عراق، و سوریه هستند، مناطق کردنشین جداشده از ایران (در جنگ چالدران) هستند و به قول ابراهیم احمد «کُردها هرکجا باشند، ایرانی‌اند». امروز روحانی مهمان یک یازدهم جمعیت ایران (با جمعیت ۷ میلیون نفری کردها) است.
اما در کنار این تاریخ و فرهنگ و ادب غنی و این سرزمین مرزبانان غیور، عقرب مشکلات فرهنگی – سیاسی – امنیتی نیش می‌زند و مردمانش با این درد و عارضه روبه‌رو شده‌اند که چاره درد شاید در دست همان کلیددار سیاست امروز ایران زمین باشد تا آنها را از این غدار سوگند خورده و مافیای اجامر کله باد، نجات دهد.  در این چند سال همواره قلم بر این اندیشه و باور چرخانده‌ام که تفکر غالب بر اندیشه و گفتمان سیاسی  کُردها نه تجزیه‌طلبی بلکه دفاع از تمامیت ارضی و هویت ایران زمین بوده و هست و کردها هم به عنوان قدیمی‌ترین قوم ایران زمین که تار و پود مُلک و مملکت را تشکیل داده، صاحب خانه ایرانند! اما افسوس که نتوان از استعدادها و زمینه‌ها و خواست‌های این سرزمین بهره جست. در حدفاصل پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ عراق علیه ایران، کُردها مکافات و آسیب‌ها  و مشکلات زیادی دیدند که همانا خون با خون شستن و فریب و موج احساسات ترقه‌بازان مدعی هویت کردی بود که همانا به آغوش بعث و صدام پناه بردند و علیه سرباز ایرانی، سلاح نشانه گرفتند و کردستان را تاراج کردند و رفتند و جلادی کودک باور هم برای ریختن خون در کمینگاه به بیضه نشسته بود اما در ایام جنگ تحمیلی، همین مردمان غیور و پاکدل و با استقامت و صبور، شانه به شانه مردمان ایران، علیه دشمن هویت و سرزمین ایران جان‌فدایی‌ها کردند و بارها و بارها در جفای روزگاران بازهم خشت بر خشت نهادند و ساختند.
وقتی رهبر انقلاب درگذشت و در وصیت نامه‌اش تنها به دو گروه کُرد اشاره شده بود که به آغوش مام میهن بازگردند، هرچند آن دو ماندن در سایه بعث را به کُرد و کردستان فروختند اما ایران حامی کردهای عراق هم بود و کردستان ایران میزبان حمایت از آنان شد. مشارکت سیاسی – امنیتی و خودجوش کردها در ایام جنگ و پس از آن تا فروپاشی صدام موجب شد تا امن‌ترین جای کشور همانا کردستان باشد اما به قول سیاسیون،  از فضای خاکستری به روشن رفتن، همانا اعتماد و مشارکت و دست دوستی و مهر آزیدن را می‌طلبد و کردها هم مشتاق و مختار به مشارکت بودند و هستند و بدرود گفتن با اوهام مضر و پریشان که ساخته همان سفره‌داران مافیاست که سودی برای مردمان این خطه از مام میهن ندارد. کردها پس از تحمل رنج دوران‌ها و زخم زمانه بازهم چشم انتظار ماندند و رودها و کوه‌های کردستان مانند سیروان و شاهو و آبیدر هم شاهدند که صبوری این مردمان تنها برای اندیشه به فردایی بهتر است و خواست‌شان هم همانا باور به هویت و حرمت به تاریخ و زبان و به کار گرفتن استعدادهاست تا در میان ایران و ایرانی، سنگ هویت باشند. کُردها اهل زیستن و هنر و بقا هستند و افسوس چه بسیاران بودند میرگزمه‌هایی که تنها به سفره و خوان تنعم خود اندیشیدند و کردستان برایشان نردبان بود و خلاف عهد سخن گفتن و طرار را زیر آستین پروردن اما کردها ماندند و آنها رفتند و همچو برف تموز آب شدند اما همچنان کردها با هویت و تاریخ و زبان و ادب و جامعه‌ای در حال تکاپو و جوانانی چشم انتظار مانده‌اند که آیا این غنچه امید شکوفا می‌شود؟
امید است که حسن روحانی، در میان کهن‌ترین قوم ایران، چاره‌ای بجوید تا کردستان مورد آسیب غداران ضد وطن و تجزیه‌طلب‌های دست‌بوس عربستان و پابوس اسرائیل، قرار نگیرد که همانا در میان بزم شادی مردمان کُرد، ماشه چکانده‌اند و صدها آلاله سرخ را بر زمین ریخته‌اند و نسل نوباوگان ظفریه و آبیدر، شرح حماسی سلحشوران را می‌دانند که برایشان لای‌لای‌های آزادی و بزم شادی را گفته‌اند.  بزرگانی که به ایران و ایرانی وفادار مانده و برای ایران، خون‌ها داده‌اند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا