تحلیل مذاکرات با خیابانی، فنایی محتشمیان و مایلی کهن
احسان ابراهيمي 1 مرداد 94 ساعت 9:57 صبح چند دقیقهای در اتاق نبودم. وقتی برگشتم، جواد خیابانی و محمد مایلیکهن و آقای فنایی (کارشناس داوری) و آقای محتشمیان (گزارشگر والیبال) و چند تن از دلنگرانان در اتاقم بودند. پرویز اسماعیلی هم آن طرف ایستاده بود و از آنان پذیرایی میکرد. با تعجب گفتم: «من باز …
احسان ابراهيمي
1 مرداد 94
ساعت 9:57 صبح
چند دقیقهای در اتاق نبودم. وقتی برگشتم، جواد خیابانی و محمد مایلیکهن و آقای فنایی (کارشناس داوری) و آقای محتشمیان (گزارشگر والیبال) و چند تن از دلنگرانان در اتاقم بودند. پرویز اسماعیلی هم آن طرف ایستاده بود و از آنان پذیرایی میکرد. با تعجب گفتم: «من باز یک ساعت از دفتر رفتم بیرون و برگشتم، شما اینجا مهمونی گرفتید؟ پرویز؟ ماجرا چیه؟» تا گفتم پرویز، عدهای شروع کردند به شعار دادن: «پرویز سوبله چوبله! شی شی شی شی!» عدهای دیگر هم جواب دادند: «هووووووو! 10 دقیقه 10 نفره، 10 دقیقه 10 نفره!» فریاد زدم: «اینجا چه خبره؟ شما کی هستید؟؟ وسط اتاق من برای چی شعار فوتبالی میدید؟» جواد خیابانی گفت: «اون کسانی که در اتاق شما شعارهای فوتبالی میدن، حتما طرفدار فوتبال هستن!» گفتم: «از راهنمایی خوبتون ممنون! پرویز اینجا چه خبره؟» پرویز گفت: «دکتر عدهای از منتقدان توافق نسبت به گلهای زده ایران نقد داشتن. میگن توی یکیش توپ از خط رد نشده، توی یکیش آفساید بوده، توی یکیش هم قبلش خطا شده بوده.» با چشمان گرد نگاهش کردم و گفتم: «منتقدان هستهای؟ آفساید؟ خطا؟؟ ماجرا چیه؟» سری تکان داد و گفت: «خودتون مثال میزنید، ما رو میاندازید توی دردسر، بعد میگید ماجرا چیه و نمیدونستم؟ مگه میشه؟» گفتم: «به جان پرویز اگه یادم باشه!» با چهرهای که معلوم بود به زور خودش را آرام نشان میدهد گفت: «فرمودین وقتی میگیم بردیم، یعنی 3 گل زدیم و دو گل خوردیم. اینا هم که هی متن توافقنامه رو بالا پایین کردن دیدن چیز زیادی نمیشه ازش سر در آورد، اینه که از حرف شما آتو گرفتن، رفتن فیلمها و عکسهای مذاکرات رو درآوردن، دارن اونا رو آنالیز میکنن.» برایم جالب شد. نشستم به گوش کردن. اولین تصاویر مربوط به لحظات ورود به هتل کوبورگ بود. آقای فنایی گفت: «من که برخوردی بین دیپلمات کراواتی و دیپلمات کت و شلواری ندیدم. به نظرم ورود صحیحه.» جناب محتشمیان ادامه داد: «اما صبر کنید! در لحظه فرود…» همه با تعجب پرسیدند: «فرود؟!» گفت: «نه! چیزه… ببخشید! یعنی در لحظه ورود، پای دیپلمات کت و شلواری که فکر کنم جواد ظریفه، روی خط چارچوب در قرار میگیره. پس توپ و امتیاز باید به 1+5 داده بشه.» در تصویر بعدی، پرویز اسماعیلی گفت: «تصویر یکی از گلهای ایران رو میبینیم. جایی که دعوا بالا گرفته و جواد ظریف فریاد زد: هیچ وقت یک ایرانی رو تهدید نکن.» از آقای خیابانی پرسیدم نظر شما در مورد این صحنه چیست؟ گفت: «اینی که داره داد میزنه حتما جواد ظریفه. ماشاا… جواد! آفرین به تو، آفرین به غیرتت! اگه حرف مفت زد بزن توی دهنش جواد!» جناب مایلی کهن زد زیر گریه و گفت: «من این مذاکراتو نمیخوام، من این توافق رو قبول ندارم. مال خودتون! من مذاکرات خودمو میخوااام!» آقای محتشمیان باز هم ان قلت آورد و گفت: «وقتی خوبیها رو میگیم، باید نقاط ضعف رو هم بگیم. در این صحنه کاملا مشخصه که تخت روانچی و بعیدینژاد هم عصبانی هستن و زیر لب یه چیزی به غربیها میگن! این کارا دیگه درست نیست. ما باید یاد بگیریم، که در مواقع لزوم، فقط نماینده تیم یعنی جواد ظریف صحبت بکنه.» تصویر بعدی لحظات نیمه شب را نشان میدهد که فابیوس میگوید امشب تا دیر وقت مذاکرات ادامه دارد و من میروم بخوابم. آقای خیابانی گفت: «فابیوس داره اشتباه میکنه. اینجا ساعت از 12 گذشته. الان دیگه مذاکرات امشب نیست. الان فرداست! باید بگه مذاکرات دیشب تا دیر وقت امروز ادامه پیدا میکنه.» آقای مایلی کهن باز گریه کرد و حرفهای سابقش را تکرار کرد. تحلیل آنها همچنان ادامه داشت ولی دیگر در این مقال نمیگنجید! به پرویز گفتم: «یعنی حتی توی انتخاب کارشناسهای اینجا هم باید سلیقه خودت رو غالب کنی دیگه آره؟»
وقایعنگار 1 مرداد 94:
1. روحانی: «وقتی میگوییم بردیم، یعنی 3 گل زدیم و 2 گل خوردیم.»