توافق، پدر و مادر عروس نیست
احسان ابراهيمي 21 تیر 94 ساعت 9:25 صبح حالا که در آستانه توافق هستهای به سر میبریم، مردم کم کم انتظاراتشان را از توافق بازگو میکنند. رفتم میان مردم ببینم چه انتظاری از توافق دارند. اولین کسی که دیدم یک جوان بیست و اندی ساله بود. پرسید: «آقای روحانی؟ توافق بشه میتونید کاری کنید پیت …
احسان ابراهيمي
21 تیر 94
ساعت 9:25 صبح
حالا که در آستانه توافق هستهای به سر میبریم، مردم کم کم انتظاراتشان را از توافق بازگو میکنند. رفتم میان مردم ببینم چه انتظاری از توافق دارند. اولین کسی که دیدم یک جوان بیست و اندی ساله بود. پرسید: «آقای روحانی؟ توافق بشه میتونید کاری کنید پیت بول توی سالن میلاد کنسرت برگزار کنه؟» گفتم: «بابا پیت بول که دیگه نمیشه که!» گفت: «نه نه! کسی رو نیاره! فقط خودش بیاد!» گفتم: «مگه بدون ارکستر میشه؟ بیاد چه کار کنه آخه؟ تنهایی وایسته روی سن چچه بزنه؟» گفت: «نهههه! ارکستر که بیاره! بقیه همکاراش رو نیاره!» پرسیدم: «متوجه نمیشم، بقیه همکاراش کی ان مگه؟» گفت: «پیت بول چون خیلی آدم خیری بوده از همون اول، عادت داره توی کنسرتهاش
یک سری بيچاره رو که از فرط فقر و نداری حتی یه تیکه لباس درست و حسابی ندارن بپوشن رو با خودش میاره روی سن، بهشون توجه ميكنه.» گفتم: «خب این که سنت نیکوییه. چرا اینا رو نیاره؟» گفت: «نه… چیز میشه… خب هزینه سفر زیاد میشه.» گفتم: «ببین بذار خیالت رو راحت کنم. پیت بول که هیچی، از این به بعد احتمالا کنسرتهای علیرضا افتخاری هم یکی در میون اجازه اجرا بگیره.»
ساعت 14:56 بعدازظهر
کماکان در حال قدم زدن بودم. رسیده بودم حوالی میدان فردوسی. آقای پیری که داشت دلار حواله میکرد پرسید: «آقای روحانی؟ توافق بشه دلار میاد روی 7 تومن دیگه؟» با تعجب پرسیدم: «7 هزار تومن؟ چه خبره مگه؟!» گفت: «نهههه! 7 تا تک تومنی!» گفتم: «پدر جان واقعا شما ذهن نوستالوژیکی داری! تحسینت میکنم! ولی اون دلار رو لولو برد!» با نگاه غمگینی گفت: «دیگه لااقل به 900 تومن قبل از دوران این پاکدستای دکلدوست که میرسه؟» گفتم: «پدر جان توافق فقط باعث میشه دلار به 7000 تومن نرسه. و الا حالا حالاها خبری از پایین اومدن قیمتش نیست.» پرسید: «خب حقوق بازنشستهها رو چی؟ اونو زیاد میکنید؟» گفتم: «پدر جان ماشاءا… هزار ماشاءا… شما که وضعت خوبه! دلار میخری و میفروشی! دیگه به چندرغاز حقوق بازنشستگی چه نیازی داری؟» گفت: «دلت خوشه آقا! خرید و فروش کجا بود؟ پسرم خارج از کشوره، داره درس میخونه. دارم هزینه تحصیل و زندگیش رو میفرستم. به خدا از این گرونی دلار قطعنامهدونم پاره شد. کل زندگیمون رو باید بدیم اون بچه یک ماه بتونه کمترین حد زندگی رو داشته باشه.» گفتم: «پدر جان دیگه توافق شده! چرا نمیگی بچهات بیاد ایران مدرک و دانشگاهش رو معادلسازی کنه توی ایران درس بخونه؟» پرسید: «توافق بازار کار رو بهتر میکنه؟» گفتم: «اون که نه! فقط وضعیت از این بدتر نمیشه.» گفت: «مراکز تفریحی و گردشی براشون ایجاد میکنید؟» گفتم: «دوست داریم. ولی یه عدهای کلا با شادی جوانان مسئله دارن.» گفت: «شرایط ازدواج رو توافق تسهیل میکنه؟» گفتم: «پدر جان توافق مگه پدر و مادر عروسه؟ چه ربطی داره؟» گفت: «خب دقیقا برای چی بیاد ایران وقتی داره توی بهترین کشور دنیا، توی دانشگاه رنک 10 درس میخونه؟» گفتم: «بابا بیاد از هوای آلوده وطن خودش لذت ببره! از بیقانونی شهروندان، از وضع رانندگی، از حملات سایبری، از فیلترینگ لذت ببره. ما اتفاقا شرایط رو هم تسهیل کردیم! الان ایشون با دانشگاه رنک 10 خودش، میتونه توی هر دانشگاه پیام نور، غیر انتفاعی یا جامع علمی کاربردی که دلش بخواد معادلسازی کنه و ادامه تحصیل بده.» پیرمرد هاج و واج نگاهم کرد و رفت. والا! توقع مردم الکی رفته بالا ها!
وقایعنگار 21 تیر 94:
1. شاید الان که شما این متن را میخوانید، توافق اعلام شده باشد!