«پایتخت» همه معادلات را بر هم زد
مردم در کوی و برزن، در هر محفل و جمعی پس از سه دوره پخش کامل این سریال و البته ١٠، ١٢ قسمت پخش دوره جدیدش، تکهکلامهای کاراکترهای این سریال را تکرار میکنند و هرروز در محل کار، درباره اتفاقات شب گذشته سریال حرف میزنند. بابا پنجعلی با بازی علیرضا خمسه، ارسطو با بازی احمد …
مردم در کوی و برزن، در هر محفل و جمعی پس از سه دوره پخش کامل این سریال و البته ١٠، ١٢ قسمت پخش دوره جدیدش، تکهکلامهای کاراکترهای این سریال را تکرار میکنند و هرروز در محل کار، درباره اتفاقات شب گذشته سریال حرف میزنند. بابا پنجعلی با بازی علیرضا خمسه، ارسطو با بازی احمد مهرانفر و نقی معمولی با بازی محسن تنابنده، محبوبترین چهرههای هر چهار دوره این سریال هستند. بااینحال برخی منتقدان، این سریال را متنافر با اصول طنز و متمایل به لودگی میدانند.
رضا درستکار، منتقد سینما، روز گذشته در خبرآنلاین با انتقاد از تمامی سریالهای مناسبتی، مشخصا درباره مجموعه «پایتخت» گفت: «پس از آغاز ماه مبارک رمضان، موفق شدم چند قسمت از برخی سریالها را ببینم، ازجمله «پایتخت۴» را تماشا کردم که دقیقا شامل همان گفتههای بالاست، یعنی به نظرم همان قصه و درام نیمبند «پایتخت» هم دیگر وجود ندارد و سازندگان کوشیدهاند تا صرفا از طریق لودگی شخصیتها یا مکررکردن برخی عبارات، سریال را سرپا نگه دارند.این ایدهها تا جایی بامزه و دیدنی است، از یک جایی اعصاب بیننده را خرد میکند!
مثلا در قسمتهای اول، نیمساعت و بیهیچ دلیل دراماتیکی، یک فضای خفه و بسته (غسالخانه) انتخاب میشود لوکیشن اصلی برای اینسو و آنسوکشیدن کاراکترها! این یعنی اطناب، یعنی بیهودگی! هیچ درام و داستانی در کار نیست، فقط کشدادن است و مطولکردن. بنابراین میتوان گفت که این موقعیتهای نمایشی نیست که کار را خندهدار جلوه میدهد بلکه اصرار بر نوعی گویش و ادای لهجهها را درآوردن و رفتن به سمت نوعی تمسخر است که صحنه را نگه میدارد!»
البته انتقاد او به همینجا ختم نشد. او در بخش دیگری از اظهارنظرهایش نکتهای را یادآوری کرد که درباره سریال «پایتخت» نیز صادق است: «نکته دیگر درباره سریالهای ایرانی، شلوغبازی درآوردن و شلوغبودن آنهاست. نمیدانم چه اصراری است برای چیدن میزانسنهای ترکیبی و چندنفره؛ میزانسنهایی که فقط باعث سردرگمی و سرگیجه مخاطب میشود. اینها به نظرم اصرار و زیادهروی در حوزههایی است که دلیلی موجه هم بر اثبات آن نداریم.
گاهی از عهده یک میزانسن و فرم دونفره برنمیآییم، آنگاه ۱۰، ۲۰ نفر مقابل دوربین با هم حرف میزنند. اینها نامش اغراق و تصنع است، نه توانایی در اجرا. شنیدهام که برخی هم میگویند فلان سریال با استقبال خوب مردم مواجه شده است. حال وقتی جامعه آماری روشن و مکانیسم مشخصی نداریم، چگونه میتوانیم با استناد به چیزی که نداریم، چنین ادعایی کنیم؟ بااینحال، حتی همان استقبال فرضی مردم هم، دلیلی برای نادیدهگرفتن ضعفها نیست و منتقد باید کار خودش را بکند. کار منتقدان، ارزشیابی و تحلیل کلی و ساختاری همین آثار و شرایط است، آنها باید از وجه فنی و هنری این مجموعهها حرف بزنند». این در حالی است که برخی کامنتهای مردم زیر انتقادات رضا درستکار، اغلب در مخالفت با اوست. اغلب مخاطبان از پایتخت و دیگر سریالهای مناسبتی دفاع کرده بودند و برخی هم البته پایتخت را سریالی سخیف دانستهاند.
اما چطور سریالی که مردم اغلب آن را میپسندند، منتقدان را به خود جلب نمیکند؟ دکتر «سیدمجید حسینیزاد»، استاد جامعهشناسی سینما در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به این سؤال چنین پاسخ میدهد: «بخشی از این شکاف بین نگاه منتقدان و مردم، بهخاطر نوع نگاه تخصصی منتقدان است. هریک از منتقدان روشی دارند برای نقد. مردم ولی یک پدیده تلویزیونی را در کلیتش میبینند. الان پایتخت بهدلیل داشتن چند حسن، مردم را به خودش جلب کرده. نخست اینکه سابقه خوب این سریال باعث شده مردم آن را پی بگیرند.
مخاطب با آدمهای این سریال نوستالژی دارد. بعد هم بهطورکلی این دست برنامههایی که حالت عامهپسند دارند و از نظر زیباییشناسی و هنر حرفی برای گفتن ندارند، برای مردم خوشایند هستند؛ یعنی داستان و محتوا و آنچه بر مردم تأثیر میگذارد در یک سریال، فرق دارد با آنچه منتقد بهخاطر آن، سریال را میبیند. اتفاقا سریال پایتخت، یک سریال بهشدت تلویزیونی است. تلویزیون یک مخاطب عام دارد که عمده این مخاطب برای سرگرمی سریال میبینند و میخواهند سریالی ببینند که برایشان تفریح باشد و با دیدنش بخندند و از آن خوششان بیاید.
اگر در ساعات بعد از افطار، از تلویزیون تارکوفسکی پخش شود، با همه قابلیتهای هنری و زیباییشناختی آن، مردم از آن استقبال نمیکنند. همیشه منتقدان حتی با مردمی که حتی بهطور جدی سریال را دنبال میکنند، اختلافنظر دارند، چون دلایلشان برای تماشای یک سریال متفاوت است. یک تماشاگر حرفهای سریال، میخواهد سریال را مثل یک زندگی پی بگیرد، درحالیکه برای منتقد جنبههای هنری اثر مورد توجه است».
در بین منتقدان البته استثنائاتی هم وجود دارد. در شرایطی که مسعود فراستی میگوید: «من این مزخرفات را نمیبینم»، روبرت صافاریان هم تأکید میکند که مدتهاست تلویزیون ندیده و مازیار فکریارشاد هم از اظهار نظر درباره یک سریال تلویزیونی اجتناب میکند. هوشنگ گلمکانی که سالهاست سریال تلویزیونی ندیده، استثنائا پایتخت را دنبال میکند. گلمکانی که این سریال را بسیار دوست دارد، درباره آن میگوید: «من سالهایسال سریال نگاه نمیکردم و حتی سهتا پایتخت قبلی را هم بعد از پخش تلویزیونی دیدم ولی امسال وقتم را تنظیم کردم و برای اولینبار در ٢٠ سال اخیر یک برنامه تلویزیونی روتین را تماشا میکنم.
البته منهای برنامه «٩٠» که همیشه نگاه میکردم. سریال بسیار خوبی است با عناصر کارشده و دلپذیر. فیلمنامه، بازیگری، کارگردانی و جزئیاتش همه در بالاترین استانداردهای تلویزیون ما هستند با طنزی ظریف و بهاندازه. جنبههای تبلیغاتیاش هم سازگار با ساختار سریال، درست و بهجا در سریال جای داده شده».
درهرحال، چه منتقدان سریالی همچون پایتخت را از تلویزیون ببینند و چه نبینند، سریال پایتخت پس از چهارسال، طرفداران خودش را در بین مردم دارد. چه بهتر که بهجای قهر با سیما، منتقدان این سریال را دنبال کنند و با طرح نظراتشان، به بهبود کیفی آن کمک کنند.