قتل پسر 13 ساله در شکنجه گاه پدر

خانه وحشت نیمه شب 16 اسفندماه سال جاری در خانه مردی واقع در کوی نسیم خیابان یادگار امام در شهرک مصطفی خمینی شهریار یکی از دردناکترین جنایات رخ داد و در خاموشی شبانه محله هیچ کس صدای ناله‌های پسرکی را که با شکنجه‌های پدرش برای همیشه خاموش شد، نشنید. پدر خشمگین در برابر دیدگان همسر …

خانه وحشت

نیمه شب 16 اسفندماه سال جاری در خانه مردی واقع در کوی نسیم خیابان یادگار امام در شهرک مصطفی خمینی شهریار یکی از دردناکترین جنایات رخ داد و در خاموشی شبانه محله هیچ کس صدای ناله‌های پسرکی را که با شکنجه‌های پدرش برای همیشه خاموش شد، نشنید.
پدر خشمگین در برابر دیدگان همسر آشفته‌اش ابتدا درهای خانه را قفل کرد سپس دست و پای پسر نوجوانش را با بست پلاستیکی به هم گره زد سپس با انبردست و مشت و لگد به جانش افتاد.

مادر هراسان به اطراف می‌دوید و از ترس اینکه مبادا شوهر بدرفتارش همه‌شان را به قتل برساند، جرأت جیغ کشیدن و فریاد کمک‌خواهی نداشت.پدر بی‌رحمانه محمدحسین را هدف ضربات انبردست قرار می‌داد تا اینکه دختر 17 ساله‌اش تاب نیاورد و به هواخواهی از برادر نحیفش که مرتب ناله می‌کرد و با التماس کمک می‌خواست شتافت و همین کافی بود تا پدر او را هم با شال روسری  به هم گره بزند و با خشم بسیاری فاطمه را هم به باد کتک بگیرد.مادر مضطرب فقط التماس می‌کرد و پدر با تهدید می‌خواست سکوت کند تا اینکه زن وقتی دید دو بچه‌اش در حال پرپر شدن هستند دل به دریا زد و دور از چشم شوهر شکنجه‌گر به پدرش زنگ زد و کمک خواست.وقتی پدرزن این مرد شکنجه‌گر خود را به خانه دخترش رساند بسختی توانست داخل شود و با پادرمیانی، نوه‌هایش را سوار بر خودرو کرد تا به بیمارستان برساند.

مرگ دردناک

در این صحنه پدر شکنجه‌گر تنها نظاره‌گر بود و مدام از همسر و پدرزنش می‌خواست سکوت کنند و بگویند محمدحسین و فاطمه در صحنه تصادف به این روز افتاده‌اند.مادر خانواده وحشت‌زده پذیرفت تا دروغ بگوید او می‌خواست دختر و پسرش از مرگ نجات یابند تا اینکه آنها به بیمارستان تأمین اجتماعی شهریار رسیدند.در همان معاینات ابتدایی مشخص شد محمدحسین دیگر زنده نیست و فاطمه به کما فرو رفته است.

بازداشت پدر جنایتکار

مادر وقتی دید پسر دوست‌داشتنی‌اش دیگر زنده نیست و دخترش در یک قدمی مرگ قرار گرفته درحالی که شیون و گریه سر داده بود، برخلاف شوهرش که نزد مأموران پلیس بیمارستان می‌گفت بچه‌هایش در تصادف به این روز افتاده‌‌اند به افشاگری پرداخت و پلیس را در برابر راز هولناک قتل خانوادگی قرار داد.همین کافی بود که مأموران سراغ «آیت علی» که سعی داشت بیمارستان را ترک کرده و پا به فرار بگذارد بروند و وی را دستگیر کنند.پدر شکنجه‌گر اصرار بر بی‌گناهی کرد و مرتب از همسرش می‌خواست سکوت کند اما مادر داغدار دیگر تحمل نداشت و دقایقی بعد ماجرای این قتل وحشیانه به بازپرس اصغر احدی از شعبه 8 دادسرای شهریار مخابره شد و تیم‌های جنایی پلیس آگاهی شهریار و بازپرس ویژه قتل وارد عمل شدند.

اعتراف تکاندهنده

آیت علی 44 ساله که مغازه ابزارفروشی دارد وقتی تحت تحقیق گرفته شد ابتدا ادعا کرد که نمی‌دانسته اقداماتش مرگ‌آور است. سپس گفت: «شب حادثه وقتی به سوپرمارکتی محله‌مان رفتم تا خرید کنم از مغازه‌دار شنیدم که پسرم  از او به اندازه 45 هزار تومان مواد محترقه خریده و ادعا کرده پولش را تا شب می‌آورد و اما پرداخت نکرده است. خیلی عصبانی شدم پسرم حق نداشت چنین خریدی ‌کند به مغازه‌ام که در همان محله است برگشتم. امیرحسین نزدم بود با خشم پسرم را کتک زدم بعد خواستم به خانه برود و تهدید کردم او را خواهم کشت.»

وی افزود: «ساعت 12 شب بود که مغازه را بستم، یک تبر، بست پلاستیکی و انبردست برداشتم و به خانه رفتم، همان لحظه نخست درها را قفل کردم و از همسرم خواستم دخالتی نکند. خیلی ناراحت بودم با همان بست ها دست‌وپاهای پسرم را بستم و با انبردست به جانش افتادم اصلاً نمی‌دانستم چه می‌کنم حتی التماس‌های پسرم را نمی‌شنیدم و وقتی فاطمه دخالت کرد دستان او را هم با شال و روسری بستم و در کنار برادرش به باد کتک گرفتم.»پدر جنایتکار گفت: «قصدم قتل نبود کنترل کارهایم را نداشتم تا اینکه پدرزنم سررسید و فهمیدم چه اشتباهی کرده‌ام سریع بچه‌ها را به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود.»

گفت‌وگو با مادر خانواده

زن سیاهپوش باور ندارد در چشم برهم‌زدنی خانه‌اش ویران شده است، چه وعده‌هایی برای عید به بچه‌هایش داده بود و امیرحسین چقدر شوق لباس‌های نو و میهمانی‌ها را داشت.مادر خانواده درحالی که مرتب گریه می‌کرد به خبرنگار شوک گفت: آن شب وقتی پسرم به خانه آمد و حشت‌زده بود. پرسیدم چه شده است و شنیدم «آیت‌ علی» به خاطر 45 هزار تومان ترقه او را کتک زده و گفته در خانه به حسابش خواهد رسید.

می‌دانستم که شب سختی خواهیم داشت چون شوهرم همیشه خشن و کتک‌زن بود. با این حال تصمیم گرفتم با التماس جلوی کارهایش را بگیرم، ساعت 12 نصفه شب بود که شوهرم آمد او در دستانش تبر، انبردست و بست پلاستیکی داشت. خیلی ترسیدم جلویش رفتم و خواستم گذشت کند اما او با بی‌اعتنایی من را کناری زد و خواست اگر زندگی‌ام را دوست دارم سکوت کنم بعد درها را قفل کرد و سراغ امیرحسین رفت.

پسرم فقط التماس می‌کرد تا اینکه پدرش او را روی زمین انداخت و دستان و پاهایش را با بست پلاستیکی بست. بعد شروع به شکنجه کرد از ترس اینکه اوضاع بدتر نشود سکوت کردم و به کسی خبر ندادم تصورم این بود این شکنجه‌ها زود تمام می‌شود اما آیت علی دست‌بردار نبود تا اینکه فاطمه پادرمیانی کرد و از پدرش خواست دست از سر امیرحسین بردارد.
صفیه مادر سیاهپوش آهی کشید و گفت: «رفتار شوهرم باورکردنی نبود. او دخترم را هم کنار امیرحسین روی زمین انداخت و با شال روسری دستانش را بست انگار نه انگار که بچه‌‌های خودش هستند وقتی دیدم بی‌رحمانه با میله بارفیکس به سر و صورتشان می‌کوبد و با انبردست ناخن‌هایشان را می‌گیرد تاب نیاوردم و به پدر و مادر شوهرم زنگ زدم آنها خواستند مدارا کنم و گفتند نمی‌توانند دخالت کنند این بار به ناچار به پدر خودم زنگ زدم.
پدرم وقتی رسید امیرحسین دیگر ناله نمی‌کرد شوهرم اصرار داشت بچه‌ها در خانه بمانند و مرتب می‌گفت که خودشان را به موش‌مردگی زده‌اند و اتفاقی نیفتاده است اما پدرم اصرار کرد و بچه‌ها را به بیمارستان بردیم اما در مسیر شوهرم باز دست بردار نبود سر فاطمه را به زمین کوبید و او هم دیگر ناله نکرد.»

زن گریان ادامه داد: «شوهرم مرتب می‌خواست من به دروغ بگویم تصادف کرده‌ایم و بچه‌ها به این روز افتاده‌اند ابتدا پذیرفتم اما در بیمارستان واقعیت را گفتم و آیت علی را دستگیر کردند. وقتی شنیدم امیرحسین دیگر زنده نیست و دخترم نیز به کما فرورفته شوکه شدم. اینکه بچه‌هایم به دست پدرشان به چنین روزی افتاده‌اند باورکردنی نبود اما از همان 18 سال پیش که با این مرد خشن ازدواج کردم باید می‌دانستم چنین اتفاقی خواهد افتاد.»صفیه گفت: «در زندگی‌ام یک روز خوش نداشتم شوهرم مرتب من را کتک می‌زد حتی فاطمه وقتی 20 روزه بود او را کتک زد به طوری که هیچ بیمارستانی قبول نمی‌کردند دخترم را بستری کنند، یک بار هم وقتی باردار بودم آنقدر من را کتک زد که بچه‌ام سقط شد، همه فامیل و در و همسایه می‌دانند که آیت علی خشن است. در بیمارستان به من گفتند پسرم مرگ مغزی شده بود که با سه بار ایست قلبی کرده و دخترم هم در کما است هزینه‌های بیمارستان آنقدر زیاد است که در این شرایط و ناراحتی مشکلاتم را صدچندان کرده است. خانواده شوهرم نیز هیچ کمکی نمی‌کنند و نمی‌دانم باید چگونه از پس این شرایط بربیایم.»
پدر شکنجه‌گر در زندان

با دستور بازپرس احمدی، پدر شکنجه‌گر به زندان رجایی شهر انتقال یافته است و تا پایان سال به بازسازی صحنه جنایت هولناکش خواهد پرداخت.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا