سینما سینما که میگن این بود؟
شهرام شهيدي:یک بنده خدایی که رهگذر بود- حالا شما فکر کن به عمد- از این آقایان پرسید: عزیزان من. در انتخاب برترینهای جشنواره فیلم چرا همیشه نظر منتقدان با نظر مردم و نظر مردم با نظر داوران و نظر داوران با نظر منتقدان فرق داره؟ شعار «داور دقت کن» لازم دارن؟ معاون سینمایی گفت: اوه …
شهرام شهيدي:یک بنده خدایی که رهگذر بود- حالا شما فکر کن به عمد- از این آقایان پرسید: عزیزان من. در انتخاب برترینهای جشنواره فیلم چرا همیشه نظر منتقدان با نظر مردم و نظر مردم با نظر داوران و نظر داوران با نظر منتقدان فرق داره؟ شعار «داور دقت کن» لازم دارن؟ معاون سینمایی گفت: اوه اوه… واه واه… چه حرفا؟ چه چیزا؟ رهگذر بیتوجه ادامه داد: یعنی به بازیها نگاه میکنن اصلا؟ یعنی داوریها مشکل نداره؟ دبیر جشنواره گفت: مگه فوتباله که داوریها جوری باشه؟ تا جایی که من میدونم غش از تکنیکهای فوتباله نه سینما. رهگذر گفت: آهان و این آهان را جوری گفت که هرسه نفر اونها فکر کردند رهگذر حرف بدی زده و چیز ناجوری گفته. معاون رسانهای گفت: پیف پیف… بیادب. حیف که ما مثل فوتبال کمیته انضباطی نداریم وگرنه میدادم دوسال از حضور تو سینماها محرومت میکردن تماشاگر نما!
کمی که رفتن جلوتر یک خانم رهگذری جلوی اونها را دید و گفت: واااای آقای تام کروز شمایین؟ دبیر جشنواره گفت: عبرت نمیگیری شما؟ مطالعه کن ببمجان. خانم رهگذر گفت: داورها هم مطالعه میکنن؟ معاون سینمایی گفت: نه. اونها وقت ندارن. باید فیلم ببینن به جای مطالعه. خانم رهگذر پرسید غیر از جشنواره هم فیلم میبینن؟ دبیر جشنواره گفت: سوالهای شخصی نپرسین. تفتیش عقاید جرمهها. راستی شما حاضرین تو فیلم بعدی من بازی کنین؟ خانم رهگذر پرسید من که عاشق سینمای بالیوودیام اما باید قبلش با همسرم مشورت کنم. صدایی از بیرون کادر گفت: خانم جان بالیوود تو هنده. درضمن شما فوری نقش را بپذیر. این روزها نقش خوب سختتر از شوهر خوب گیر میاد. از ما گفتن بود.
دوباره مردان داستان ما راه افتادند. سر راه یک کارگردان خیلی معروفی را دیدند اما هرچه فکر کردند اسمش چیست، یادشان نیامد. دبیر جشنواره گفت: اسمش توک زبونمهها. خیلی معروفه بابا. کارگردان معروف به یک جوان خوش بر رو رو بِر و بِر نگاه میکرد. بالاخره از جوان پرسید تو برای ورود به سینما واقعا حاضری با یک کارگردان بدون سبک و درپیت که یک تهیهکننده پولدار دنبالشه فیلم بازی کنی؟ جوان به کارگردان معروف گفت: وای پیشنهاد شما برای بازی تو فیلمتان غافلگیرم کرد! حالا باید چی بپوشم؟ دبیر جشنواره گفت: دوستان من الان شاهد گمشدن یک کارگردان در افق خواهید بود.
دوستان ما که نمیدانیم چرا یک جا بند نمیشدند، دوباره راه افتادند. سر راه دیدند یک تهیهکننده که بازیگر هم هست و عکس هم میگیره و بازیگردانی هم میکنه و آب حوض هم میکشه و خلاصه کلی برو وبیا داره نشسته لب جوی و گذر عمر دیگران را تماشا میکنه. دبیر جشنواره پرسید استاد شنیدم قرار شده در فیلمی که در مورد حضرت آدم و شیطان است، ایفای نقش کنید. صاحب آن همه عنوان گل از گلش شکفت و گفت، با اجازه بزرگترها بـــعــله! معاون رسانهای ارشاد پرسید اونوقت نقش آدم را کی بازی میکنه؟
راستش دیگه از سرنوشت مردان داستان ما اطلاع دقیقی در دست نیست. نه اینکه اون آقای همه کاره صاحب نفوذ باشه. نه. تکذیب میکنم… الو؟ الو؟ صدا میاد؟
179/