سرانجام کتک کاری عروس و مادرشوهر
چندروز پیش ماجرای دعوای فامیلی بین دو زن به پلیس 110 گزارش شد و دقایقی بعد مأموران کلانتری 118 ستارخان خود را به خانهای رساندند که در آن هیاهویی برپا بود. تیم پلیسی وقتی رفتارهای عجیب یک زن سن و سالدار را دیدند وی را تا داخل ساختمان همراهی کردند و در تحقیقات میدانی پی …
چندروز پیش ماجرای دعوای فامیلی بین دو زن به پلیس 110 گزارش شد و دقایقی بعد مأموران کلانتری 118 ستارخان خود را به خانهای رساندند که در آن هیاهویی برپا بود.
تیم پلیسی وقتی رفتارهای عجیب یک زن سن و سالدار را دیدند وی را تا داخل ساختمان همراهی کردند و در تحقیقات میدانی پی بردند این زن از سوی عروسش کتک خورده و خواستار ورود پلیس به ماجرا است.
مادرشوهر که خیلی عصبانی بود وقتی همراه مأموران به کلانتری رفت ادعا کرد عروس و خواهر وی به خاطر اختلافاتی که داشتهاند به خانه وی رفته و این زن را کتک زدهاند.
با اصرار مادرشوهر به شکایت از این دو خواهر خشمگین، دادیار مهدی صفریان از دادسرای ناحیه 2 تهران به تحقیق از مادرشوهر ناراحت پرداخت که این زن گفت: من یک پسر دارم که 9 سال پیش وقتی 18 ساله بود خواست با زنی ازدواج کند، با وجود مخالفتهای ما او تصمیم خودش را گرفت و ما نیز برای ازدواج پیشقدم شدیم. به امید خوشبختی پسر و عروسم به حمایت از آنها پرداخته و هر دو را به خانه بخت فرستادیم. وی درحالی که بغض داشت، ادامه داد: چند سال بعد از ازدواجشان طبقه بالای خانه خودمان را در اختیارشان گذاشتیم تا هم ما تنها نباشیم و هم اینکه آنها پول اجارهخانهشان را خرج زندگیشان کنند.دو سال نخست هیچ مشکلی نداشتیم تا اینکه متوجه اختلافهای شدید بین پسر و عروسم شدیم، سعی کردیم با مشاوره و میانجیگری مشکلات را حل کنیم اما نشد تا اینکه بعد از مدتی عروسم به حالت قهر خانه را ترک کرد و پسرم نیز تصمیم گرفت به صورت مجردی زندگی کند.
این مادرشوهر افزود: پس از مدتی عروسم که انگار میدید پسرم قصد ندارد سراغش برود به خانه بازگشت و شروع به داد و بیداد کرد و بعد رفت. تصور میکردم این رفتار طبیعی است تا اینکه عروسم چند روز بعد به همراه خواهرش به در خانه من آمدند و شروع به ناسزاگویی کردند. وقتی خواستم آرام باشند آنها به من حمله کردند، خواهرش دستهایم را گرفت و عروسم پشت سر هم مرا کتک زد هرچه التماس میکردم که دستهایم را رها کنید هیچ کس توجهی نمیکرد تا اینکه مرا کشان کشان به داخل حیاط خانه بردند و وقتی دیدم چارهای ندارم شروع به داد و فریاد کردم و از همسایهها خواستم به پلیس 110 زنگ بزنند که همزمان عروسم داخل ساختمان دوید و بعد خواهرش را صدا زد. سریع به پلیس زنگ زدم و ماجرا را به آنها اطلاع دادم خودم نیز از ترسم تا زمانی که مأموران بیایند جلوی در حیاط ماندم تا بعد از رسیدن مأموران به همراه آنها به داخل خانه بروم، با همسر و پسرم تماس گرفتم و بعد به کلانتری رفته و شکایت کردم.
بعد از ادعاهای این مادرشوهر با درخواست دادیار صفریان عروس خشمگین نیز پای در اتاق بازجویی گذاشت تا از خود دفاع کند.عروس جوان گفت: مادرشوهرم چند سالی میشود که زندگی مرا نابود کرده است تا جایی که به بهانه خرید، مرا از خانه بیرون فرستاد و قفلهای در را عوض کرد تا من نتوانم وارد خانه شوم، وقتی دیدم اجازه ندارم به خانه خودم بروم به کلانتری ستارخان رفته و شکایت کردم و توانستم همراه مأموران پلیس داخل خانهام بروم.
وی افزود: شوهرم مدتی است نسبت به زندگی با من سرد شده و رفتارهای پنهانیای دارد. مادرش هم میداند، آنها زمانی که قفل درها را عوض کردند و مرا از خانه بیرون کردند به دادگاه خانواده رفتند و عدم تمکین گرفتند که البته من ثابت کردم که شوهرم و مادرش مرا به خانه راه ندادهاند، در این مدت همسرم هرچه داشت به نام مادرش کرد تا مهریهام را هم نپردازد.
این عروس جوان درخصوص روز درگیری گفت: روز حادثه به پشتبام رفتم که دیدم قفل در باز هم عوض شده است بعد به در خانه مادرشوهرم رفتم و خواستم قفل را باز کند او شروع به ناسزاگویی کرد که تو در این خانه جایی نداری باید بروی و مرا هل داد که با صدای بلندش خواهرم که در خانه من مهمان بود به طبقه پایین آمد و در همین موقع مادرشوهرم موهایم را چنگ زد و مرا کتک زد وقتی خواهرم برای جدا کردن من و او آمد مادرشوهرم ناگهان خودش را کتک زد و فریادزنان به داخل حیاط دوید و از همسایهها کمک خواست در همین موقع من با پلیس 110 تماس گرفتم و خودم هم شکایت کردم.
دادیار صفریان پس از شنیدن حرفهای این عروس و مادرشوهر خواست که هردوی آنها رضایت بدهند تا پرونده این درگیری فامیلی بسته شود، اما ناگهان با رفتار عجیب عروس و مادرشوهر مواجه شد و آنها در محوطه دادسرا نیز دست از اختلاف و دعوا برنداشتند تا اینکه دستور بازداشت هر دو صادر شد و این دو زن به بازداشتگاه انتقال یافتند تا یا با دادن رضایت یا سپردن قرار کفالت تا زمان رسیدگی به پروندهشان آزاد شوند.
179/