نرون مُرد، ولی برجام هنوز نمرده است
احسان ابراهیمی 12 آذر 94 ساعت 9:18 صبح گاهی از گوشه و کناری یکی فریاد «وا سیبزمینیا»اش بلند میشد یا چیزهایی ریز و درشت در حد همین سیبزمینی. ولی بعد از برجام، دیگر یادم نمیآید که عدهای اینطور هماهنگ به دولت حمله کرده باشند و اینطور هماهنگ داد و فریاد راه انداخته باشند. حالا دوباره …
احسان ابراهیمی
12 آذر 94
ساعت 9:18 صبح
گاهی از گوشه و کناری یکی فریاد «وا سیبزمینیا»اش بلند میشد یا چیزهایی ریز و درشت در حد همین سیبزمینی. ولی بعد از برجام، دیگر یادم نمیآید که عدهای اینطور هماهنگ به دولت حمله کرده باشند و اینطور هماهنگ داد و فریاد راه انداخته باشند. حالا دوباره شروع شده بود. دوباره سروصدا میشنیدم. هرچه فکر کردم نفهمیدم به کدامین دلیل و به کدامین جرم دوباره بلوا راه افتاده. از نهاوندیان پرسیدم، گفت: «طاهر افتاده زندان. شاید برای اونه. هان؟ دیگه کارش تمومه.» گفتم: «خدا به خیر کنه! طاهر کیه؟ کی افتاده زندان؟» گفت: «همین چند روز پیش انداختنش زندان، ولی بازم لامصب از توی زندان کاری کرده که نه حسین دمیر نه فاتح علیهاش چیزی نگن. همه از این ماجرا عصبانیان. تازه ایپک بیچاره هم بیخود افتاد مرد.» گفتم: «اینایی که میگی چیه؟ چی شده؟ ماجرا برای کدوم شهره؟ اگه تهران بود که تا حالا باید میشنیدم.» گفت: «نه بابا قضیه برای استانبوله!» گفتم: «اوه اوه نکنه پرونده رضا ضراب دوباره باز شده؟» گفت: «نه، ولی یه پولشویی خیلی خیلی گسترده ست. همراه با قاچاق اعضای بدن و الماس!» گفتم: «وااااای! یعنی ماجرا فقط شمش طلا و بشکههای نفت نیست؟ پای الماس و اعضای بدن هم وسطه؟» گفت: «هنوز که چیزی راجع به طلا و بشکه نفت نگفتن. مگر اینکه لطیفه یه اطلاعاتی دستش بیاد.» وقتی گفت لطیفه، شک کردم. پرسیدم: «لطیفه یا ابرو؟» گفت: «ابرو کیه؟» گفتم: «همسر رضا ضراب دیگه.» گفت: «بابا اینا دوتا پرونده دیگه ست.» گفتم: «خب حالا به کجا رسیده؟ بعدش دادگاه چه رأیی داده؟» گفت: «نمیدونم دیگه. این چند روز هم یه کم درگیر بودم نگاه نکردم. نمیدونم دادگاه بعدی برگزار شده یا نه. حالا باید برم از اینترنت دانلود کنم.» با تعجب پرسیدم: «دانلود کنی؟ چی رو دانلود کنی؟» گفت: «لطیفه رو دیگه.» پرسیدم: «اطلاعاتش رو؟» گفت: «نه! سریالش رو!» چنان فریاد کشیدم: «برووووووو بیرررررررررررووووووووووون.» که آقای لاریجانی زهره ترک شد و از بهارستان زنگ زد و گفت: «یه کم آروم باش چرا اینجوری میکنی شما؟» اسحاق سراسیمه پرید توی اتاق و گفت: «چی شده دکتر؟ کمک میخواین؟» گفتم: «فقط این نهاوندیان رو بفرست سر کارش تا سکته نکردم.» گفت: «دور از جون. چی کار میتونم براتون بکنم؟» گفتم: «هیچی. فقط بهم بگو این سروصداهای بیرون برای چیه؟ چی شده؟ چرا اینقدر دوباره هماهنگ دارن دولت رو میزنن؟ برجام که تموم شد!» گفت: «دکتر نرون مُرد، ولی رم نمرده است! گزارش آژانس راجع به پیامدی منتشر شد.» گفتم: «اوه اوه! علیه ایران بوده؟ برجام هوا شد؟» گفت: «نه اتفاقا برعکس. گزارش خیلی هم شفاف و مثبت بوده نسبت به دفعات قبل. اینقدر خوب بوده که بلافاصله کاخ سفید رسما اعلام کرده که گزارش شفاف و مشخصه و نگرانیهامون برطرف شد و آمادهایم که به زودی پرونده PMD در شورای حکام رو مختومه کنیم و به ادامه برجام بپردازیم.» گفتم: «خب، پس چرا اینطور سر و صدا میکنن و توپخانههاشون فعال شده؟» گفت: «به خاطر همین دیگه.» گفتم: «به خاطر کدوم؟» گفت: «به خاطر اینکه مسئله PMD هم حل شد و پرونده ایران روز به روز به بسته شدن نزدیکتر میشه.» اول متوجه منظورش نشدم، بعد که کمی فکر کردم گفتم: «آهااا! گرفتم…»
وقایعنگار 12 آذر 94:
1. عراقچی: «گزارش نهایی آژانس از حد انتظارمان سفیدتر بود.»
2. آمریکا: «گزارش آژانس شفاف است. آماده بستن پرونده ایران در شورای حکام هستیم.»
3. منتقدین دولت: «کجای این گزارش سفید است؟!»