خبرنگاری که ورزشکاران را قبض روح می کند!
عطیه همتی: خبرنگارها همیشه ذهنشان پراست از خاطرات عجیب و غریبی که اگر شغلی غیر از این داشتند شاید هیچ وقت برایشان اتفاق نمی افتاد. هرچقدر هم که قدرت خطر کردن و صراحت کلامشان بیشتر باشد دردسرها و خاطراتشان عجیب تر و پیچیده تر می شود. برای همین هوس کردیم میزبان یکی از تند و تیز …
عطیه همتی: خبرنگارها همیشه ذهنشان پراست از خاطرات عجیب و غریبی که اگر شغلی غیر از این داشتند شاید هیچ وقت برایشان اتفاق نمی افتاد. هرچقدر هم که قدرت خطر کردن و صراحت کلامشان بیشتر باشد دردسرها و خاطراتشان عجیب تر و پیچیده تر می شود. برای همین هوس کردیم میزبان یکی از تند و تیز ترین خبرنگاران رسانه ملی باشیم تا از خاطراتش بشنویم. خبرنگاری که از کی روش نمی ترسد اما از هواپیما سوار شدن وحشت دارد. نام برنامه اش خارج از گود است اما تابه حال خیلی از مسئولین را داخل گود گیر انداخته است. آقای خبرنگار دوساعتی در صندلی مجله مهر مهمان ما بود و خاطراتش را بدون سانسور و با هیجان خاص خودش تعریف کرد. تنها کاری هم که از دست ما برمی آمد این بود که دعا کنیم این زبان سرخ سر سبزش را به باد ندهد.
من کونگ فو کار بودم
علی رضوانی متولد ۲۸ آذر ۱۳۶۳ در محله چیذر تهران است. در دانشگاه علوم ارتباطات خوانده و آنقدر به دیوار خانه شان مشت کوبیده که بالاخره سر از «کونگ فو» در می آورد و حتی پایش به تیم ملی باز می شود. اما یک روز که خبر ثبت نام دوره های خبرنگاری و اجرای صداوسیما را می بیند تصمیم می گیرد که از «کونگ فو» دست بکشد و حالا مشت هایش را جای دیگری بکوبد. پس به همین سادگی وارد دنیای خبر می شود: «بعد از ثبت نام در این دوره ها از ما آزمون گرفتند و آزمایشی جذب شدیم. در باشگاه خبرنگاران یک دوره آموزشی هم شرکت کردم. آرام آرام هم بالا آمدیم و اول برنامه ای و بعد قراردادی شدیم. هیچ بند «پ»ی هم درکار نبود.» آقای رضوانی اولین بار در ۲۱ رمضان ۹ سال پیش برای بخش خبری ۱۸:۳۰ جلوی دوربین می رود و به آسمان بارانی تهران اشاره می کند و می گوید: « در ۲۱ رمضان آسمان هم گریه می کند.» تا این اولین جمله اش در قاب تلویزیون باشد. اما اولین گزارش چالشی که از علی رضوانی سروصدا کرد درباره قطع کردن درختان یک باغ بود: « همان سال های اول کارم. یک عده در باغی داشتند درخت ها را قطع می کردند که ما یواشکی رفتیم سروقتشان و از این کار فیلم گرفتیم. اما آنها متوجه شدند و سگ های باغ را دنبال ما ول کردند و مجبور شدیم حسابی بدویم. این گزارش ما باعث شد که جلوی این کار گرفته شود.»
کی روش به من جواب سربالا می دهد
آقای رضوانی برای بسیاری از مربیان و مسئولین ورزشی چهره خطرناکی است. از آنجایی که به گفته خودش برخی از فدراسیون ها ترجیح می دهند برنامه شان اصلا پوشش داده نشود اما رضوانی به عنوان گزارشگر سراغشان نیاید. گل سرسبد کسانی که خیلی از دوربین خارج از گود خوشش نمی آید کارلوس کی روش است: « من درباره مرخصیهای کی روش خیلی گزارش گرفتم. من گفتم آقای کی روش سه برابر حد مجاز مرخصی می رود که خیلی بهش برخورد. وقتی رسید فرودگاه من هم رفتم که گزارش بگیرم. توی چشمهایش مشخص بود که می خواست سرم را بزند. (خنده) وقتی از تیم ملی پرسیدم گفت تو راجع به تیم ملی بامن صحبت نکن فقط درباره holiday ( تعطیلات)باید با من حرف بزنی! متوجه شدم که چقدر سنسورها و آدمهای قوی در ایران دارد. من یک ربع اصرار کردم و یک ربع درباره تعطیلات حرف زد که خیلی هوا خوب بود و فلان.»
کفاشیان باجنبه ترین مسئول ورزشی ماست
رضوانی می گوید که فوتبالیست ها هیچ رابطه خوبی با او و خارج از گود ندارند اما رشته های مدال آور و مظلوم خیلی دوستش دارند. دلیل این موضوع هم شاید کاسه صبرشان باشد. « فوتبالیست های ما یک اخلاقی دارند. فکر می کنند توی رفاقت اصلا نباید از آنها انتقاد کنی. اما اگر شما خارج از گود را ببینید می فهمید تابه حال پای همه فدراسیون ها به این برنامه بازشده.» اما با جنبه ترین مسئولی که همیشه بخشی از آیتم خارج از گود است یک فوتبالی است: « بی شک علی کفاشیان با جنبه ترین فرد ورزش ماست. تیم ملی بدترین نتیجه را هم بگیرید شما وقتی زنگ می زنید خیلی کامل و مودب جوابتان را می دهد. ما خیلی آقای کفاشیان را نقد کردیم اما هیچ وقت بدبرخورد نمی کند. در جدی ترین حالت سراغش می روید با شوخی جواب می دهد. می پرسم چرا در مرخصی به کی روش حقوق می دهید؟ می گوید کارگر روزمزد که نیست. می گویم آقا شما اهل استعفا هستید؟ می گوید نه من اهل کاشانم! حتی در جلسه وزیر ورزش هم آقای کفاشیان حرف که می زند وزیر می گوید شما شوخی می کنید یا جدی می گویید؟ اگر بخواهید واقعا حساب و کتاب کنید واقعا عملکردش بد نبوده است. نتایج فوتبال، فوتسال، فوتبال ساحلی و حتی فوتبال بانوان ما بد نبوده است.»
یک نامه تهدید به ماشینم چسباندند
خارج از گود برای رضوانی بی دردسر هم نبوده جدا از اینکه در خیابان «۲۰:۳۰» صدایش می زنند. تا به حال کلی هم تهدید شده است: « یک بار درباره حضور یک خواننده غیرمجاز زیرزمینی در تمرین پرسپولیس گزارشی تهیه کردم که بعد از آن حسابی با دردسر روبرو شدم. شماره مرا در صفحه اینستاگرام گذاشتند. بعد شاید دقیقه ای ۱۰ هزار پیام برایم می فرستادند و فحش می دادند. آنقدر که مجبور شدم شماره تلگرامم را عوض کنم. یک بار هم درباره هتل آنتالیای پرسپولیس صحبت کردم که خیلی به پرسپولیسی ها برخورده بود. بعد از آن گزارش شیشه سمت شاگرد ماشینم که در پارکینگ اداره بود را شکستند. رویش هم یک نامه گذاشتندکه نوشته بود: « دیگه به پرسپولیس گیر نده وگرنه دفعه بعد این بلا سرخودت میاد.» من هم چند روز با ترس و لرز راه می رفتم و رانندگی می کردم. من قبل از ورزش خبرنگار نیروی انتظامی هم بودم. هر روز توی آگاهی ها با قاتل و سارق سروکله می زدم. یک بار یک قاتل را آورده بودند که یک سرقت مسلحانه انجام داده بود که حتی حین سرقت یکی از مامورین بانک را هم کشته بود. خب من خیلی هم جوان تر بودم رفتم روبرویش ایستادم و میکروفونم را جلوبردم که سوال کنم خندید و گفت: « برو بچه، من که اعدام می شم اما آدمهای من بیرونن حسابت رو می رسند.» حسابی کپ کردم و سریع داد زدم جناب سرهنگ این آقا تهدیدم کرد که خب جناب سرهنگ آمد و اعمال قانونش کرد»
فوتبالیست ها می ترسند جلوی دوربین از دلال ها بگویند
با اینکه همه مردم و برنامه های ورزشی درباره فساد در ورزش صحبت می کنند اما رضوانی معتقد است که در ورزش ما سلامت خیلی بیشتر از فساد است ولی در فوتبال این موضوع برابر می شود: « با اینکه خیلی درباره فساد در ورزش می گویند اینطور هم نیست. گاهی ما چشم هایمان را روی بقیه خوبی ها می بندیم و فقط سیاهی ها را نگاه می کنیم. اگر خوبی ها را هم بگویند یک تعادلی برقرار می شود. اما خب واقعا دلال ها و پدرخوانده ها به فوتبال ما لطمه می زنند. در فوتبال ما خیلی راحت بازیکنی که در حد لیگ برتر نباشد بازی می کند. اگر اینها با بازیکنی لج کنند راحت بازیکن را خانه نشین می کنند. حتی تمام تلاششان را می کنند که یک بازی را با نتیجه دلخواهشان تنظیم کنند. اگر بتوانند تاسطح داور جلو می روند. اگر نتوانند سعی می کنند با بازیکن تیم های رقیب ببندند. آقای مهاجری همین چند وقت پیش گفت با بازیکن تیم ما تماس گرفتند و گفتند تو فصل بعد توی تیم مایی هوای ما را در این بازی داشته باش. خیلی از بازیکنان فوتبال وقتی رابطه شان با تیم قبلی به هم می خورد پیش من این حرفها را می زنند. مثلا می گویند که به آنها گفته شده ۸۰۰ میلیون برایت قرارداد می بندیم فقط ۳۰۰ میلیونش برای ماست. اما خب جلوی دوربین می ترسند این حرفها را بگویند چون می گویند اگر حرف بزنیم دیگر نمی توانیم در این فوتبال بمانیم. من آخر روزی یک آش درست و حسابی برای این دلال ها و مافیاها می پزم!»
یک بار مربی گفت به امام رضا واگذارت می کنم!
خارج از گود با انتقادات تند و تیزش خیلی از اتفاقات عجیب و غریب ورزش را به چالش کشیده است. برای همین برخی از مسئولین و چهره های ورزشی سعی کرده اند با رضوانی و دوبینش رفیق شوند و طرح دوستی بریزند اما آقای خارج از گود نمی تواند انتقاد نکند: « یک بار یکی از همین پدرخوانده های فوتبال در ورزشگاه دست مرا گرفت و گفت بیا باهم یک قدمی بزنیم. من هم قبول کردم. بعد گفت تو چرا به ما کمک نمی کنی؟ گفتم باید چیکار کنم. گفت یکم هوای ما را داشته باش. آنقدر ما را نقد نکن. من هم چیزی نگفتم ولی نه اینکه از عمد باشد، نه، اما خب اتفاقی یک سوژه دست ما داد و همان هفته در خارج از گود بخشی درباره اش داشتیم. یک بار هم یکی از مربیان تکواندو که خیلی نتیجه بدی گرفته بود و ما نقدش کرده بودیم. به من زنگ زد و گفت که واگذارت می کنم به امام رضا. واقعا تنم لرزید گفتم آقا واسه چی؟ گفت خیلی انتقاد سفتی کردی. گفتم خب حالا چه کار کنم که حلالم کنی گفت من باید حرف بزنم. ما هم رفتیم مصاحبه کردیم و حرفهایش را پخش کردیم.»
آخرسال از همه حلالیت می طلبیم
رضوانی می گوید که کار کردن در بخش ورزشی خیلی راحت تر از بخش های سیاسی است و شما می توانید تندترین انتقادات را انجام بدهید و فاجعه بارترین اتفاقات را نقل کنید و هیچ اتفاقی نیفتد. برای همین حرف نگفته و بغض و انتقادی توی گلوی آدم نمی ماند. وقتی می پرسیم فکرنمی کنی در انتقاد زیاده روی می کنی و ممکن است این هجمه از انتقاد حق طرف مقابل نباشد می گوید: « بعضی اوقات می گویم شاید تیز باشد شاید این بنده خدا در این حد حقش نباشد. اما باز می نویسم چون باید این کار را انجام بدهم. وقتی این همه روزنامه و سایت و برنامه در خدمت ورزش است و به به و چه چه می کند. بگذار یک نفر هم نقد کند. البته پایان سال در خارج از گود بخشی داریم که می رویم و از همه حلالیت می طلبیم (خنده) بعد از عید هم دوباره همه چیز شروع می شود. البته جورش را هم می کشم یک بار استقلال را نقد کرده بودیم بعد از آن بازی استقلال را به استادیوم رفتم. فکر کنید ۲۰ هزار نفر داد می زدند: رضوانی حیاکن،سبزی فروشی واکن. اصلا نمی دانستم چه کار کنم.»
گاهی در انتقاد زیادی روی کردم
آقای خبرنگار اعتراف می کند که بعضی اوقات هم زیاده روی کرده و زیادی مته به خشخاش گذاشته است. گاهی اوقات هم گاف داده و مجبور به عذرخواهی شده: « یک بار علی دایی در برنامه ای گفته بود الان برای خرید یک خانه در تهران باید حداقل یک میلیارد تومان پول خرج کنی. من هم با دوربین رفتم روبروی خانه اش ایستادم و گفتم شما که خیلی بیشتر هزینه کردید. کار خوبی نبود و من نباید این کار را می کردم. زیادی تند رفتم. بالاخره حریم خصوصی اش بود و من هم بعدش عذرخواهی کردم. علی دایی هم محبت کرد و شکایت نکرد! فکر می کنم اتفاق شیث رضایی و محمد نصرتی را هم خیلی غلیظ گفتم. نمی گویم پشیمانم نه ولی خب گاهی دودل می شوم که باید کمی نرم تر برخورد می کردم. گاف هم داده ام یک بار رئیس جدید یک فدراسیون مدارکی آورده بود که نشان می داد مدیریت قبل اختلاس کرده من اشتباهی گفتم مدیریت فعلی این کار را انجام داده که خیلی گاف بدی بود و مجبور شدم اصلاحش کنم.»
بعضی ها با دیدن من قبض روح می شوند
آیتم خارج از گود و نام خبر۲۰:۳۰ همه جا کنار رضوانی است. آنقدر که می گوید انگار همه در خیابان زیر گوشش می گویند: «۲۰:۳۰» خیلی اوقات هم بابت انتقادی که در برنامه اش کرده باید به مردم جواب پس بدهد. گاهی هم مردم برایش سوژه می فرستند و از او می خواهند پیگیر شود: «رفته بودم پمپ بنزین که کارمند پمپ بنزین من را شناخت و نگذاشت که پیاده شوم و گفت من می زنم وگرنه من خودم همیشه بنزین می زنم. فکر کنید بعد متوجه شدم که یک نفر عکس این صحنه را گرفته و در شبکه های اجتماعی گذاشته بود زیرش یک عالمه نوشته بود: «آی مرفه بی درد، بنزین و کارگر برایت بنزین می زند و خودت در ماشین نشستی!» یا مثلا من با خانواده رفته بودم مسافرت در یک رستوران نشسته بودیم که یک نفر آمد جلو و داد و بیداد کرد: «خدا ازت نگذره، تو چرا می خوای کی روش بره؟ چرا این کارا رو می کنی؟» از این چیزها زیاد است. دوماه مانده به المپیک ۲۰۱۲ یک رستورانی رفته بودم سمت درکه، یک نفر جلو آمد و گفت آقا یک سوژه برایت دارم عالی. گفتم چی؟ گفت دوتا از ورزشکارهای المپیکی شانس اول مدال آن گوشه چه قلیونی می کشند. من هم پاشدم و رفتم سروقتشان و گفتم آقا سلام علیکم. تا من را دیدند داشتند قبض روح می شدند. (خنده) ولی خب جایی هم نقل نکردم.»