بعضی همسایهها خیلی پررو هستند
احسان ابراهیمی 7 آذر 94 ساعت 8:02 صبح آقای مسنی را جلوی در نهاد ریاست جمهوری دیدم. بعد از سلام و علیک از من پرسید: «آقای روحانی شما شماره سعید مرتضوی رو داری؟» گفتم: «نه والا… شرمندهام.» و رفتم سر کار. ساعت 11:34 صبح با جواد و تخت روانچی مشورت میکردیم که موضع ما باید …
احسان ابراهیمی
7 آذر 94
ساعت 8:02 صبح
آقای مسنی را جلوی در نهاد ریاست جمهوری دیدم. بعد از سلام و علیک از من پرسید: «آقای روحانی شما شماره سعید مرتضوی رو داری؟» گفتم: «نه والا… شرمندهام.» و رفتم سر کار.
ساعت 11:34 صبح
با جواد و تخت روانچی مشورت میکردیم که موضع ما باید در مقابل ماجرای روسیه و ترکیه چطور باشد. گفتم: «من که روز اول گفتم موشک و هواپیما اسباببازی نیست و ترکیه رو دعوا کردم.» تخت روانچی خیلی خوب به صحبتهای ما توجه میکرد و لبخند میزد. ظریف گفت: «ولی خب به نظرم ما موضعمون باید میانجیگرانه باشه.» گفتم: «آره واقعا. چون اوضاع اصلا خوب نیست. دعواشون بالا گرفته. دعوای اینها به ضرر منطقهست.» جواد جواب داد: «آره واقعا. حالا من سعی کردم میانجیگری کنم. دیروز اعلام کردم که اطمینان دارم با درایت و تدبیر مشکل اخیر ترکیه و روسیه حل میشه.» تختروانچی با لبخند و کماکان در سکوت نگاهمان میکرد. گفتم: «احسنت! درست میگی. اونها هر دو همسایگان ما هستن و ما دوست نداریم که همسایگانمون با هم دعوا کنن.» در همین حین تخت روانچی در تبلتش چیزی دید و این بار با صدا خندید! گفتم: «حتما باید اتفاق مهمی افتاده باشه که صدای مجید هم در اومد.» جواد گفت: «قطعا خبر مهمی شده.» تخت روانچی تبلتش را نشان داد. اردوغان گفته بود: «پوتین با آتش بازی نکند!!» خبر را که خواندیم، حسابی از کوره در رفتیم. از یک طرف از شاخ و شانه کشیدن اردوغان برای روسیه خندهمان گرفته بود، از یک طرف حرص میخوردیم که چقدر آدم میتواند بیقید زندگی کند که خودش گند زده و خودش هم طلبکار باشد! به جواد گفتم: «حالا دیگه الان جایز نیست بگیم هر دو همسایه ما هستن و برامون محترمن.» جواد گفت: «آره واقعا. دیگه نمیشه وسط ایستاد.» گفتم: «بگیم ترکیه و روسیه هر دو همسایگان ما هستن، ولی بعضی از این همسایههای خیلی… خیلی…» جواد گفت: «پررو!» کظم غیظ کردم و گفتم: «پرروی خالی جواب نمیده واسه ترکیه! از مشتقات پررو هستن! ولی خب شما توی بیانیهات بنویس پررو. همونم قبوله!»
ناگهان در اتاق را زدند و همان آقای مسن وارد اتاق شد. با همان لحن مظلوم و آرام پرسید: «آقای روحانی پس گفتید شماره سعید مرتضوی رو ندارید نه؟» گفتم: «نه والا، اگه داشتم حتما میدادم.» از جواد هم همین سوال را کرد، و جواد جواب داد: «خدا رو شکر کارم تا حالا بهش نیفتاده اصلا.» از تخت روانچی هم پرسید، ولی تخت روانچی با لبخند فقط نگاهش کرد. جواد ترجمه کرد: «آقای تخت روانچی میگن شما میتونید از طریق پورمحمدی احتمالا شمارهاش رو پیدا کنید.» پرسیدم: «حالا واسه چی شمارهاش رو میخواید؟» جواب داد: «والا چند سال پیش افتادم زندان، حالا هم محکومیتم تموم شده ولی چندین ساله که ممنوعالخروجم، نمیتونم برم بچههام رو ببینم. وقتی دیدم سعید مرتضوی خیلی راحت بلیت گرفته رفته عراق، خواستم ببینم راهی داره منم برم؟»
وقایعنگار 7 آذر 94
1. روحانی درباره اشتباه ترکیه در انهدام هواپیمای روسیه: «موشک و هواپیما اسباببازی نیست.»
2. پیام ظریف به وزیر خارجه ترکیه: «اطمینان دارم با درایت و تدبیر مشکل اخیر ترکیه و روسیه حل می شود.»
3. بعد از انهدام اشتباه هواپیمای روسی توسط ترکیه؛ اردوغان: «پوتین با آتش بازی نکند!!»
4. سعید مرتضوی با هواپیما کشور را ترک کرد.
179/