تاکتیک رونالدینیویی نمایندگان مجلس
احسان ابراهيمي 3 مرداد 94 ساعت 10:18 صبح تا رسیدم دفتر خبر آمد خبری در راه است. پرسیدم: «چه خبری؟» گفتند: «سرخوش آن دل که از آن آگاه است.» گفتم: «نه! مثل اینکه سوال بنده رو درست متوجه نشدید؟ عرض کردم چه خبری؟» نهاوندیان گفت: «نمیدونیم. فقط مجید انصاری از بهارستان زنگ زد گفت دارم …
احسان ابراهيمي
3 مرداد 94
ساعت 10:18 صبح
تا رسیدم دفتر خبر آمد خبری در راه است. پرسیدم: «چه خبری؟» گفتند: «سرخوش آن دل که از آن آگاه است.» گفتم: «نه! مثل اینکه سوال بنده رو درست متوجه نشدید؟ عرض کردم چه خبری؟» نهاوندیان گفت: «نمیدونیم. فقط مجید انصاری از بهارستان زنگ زد گفت دارم با خبر میام دفتر. هنوز نرسیده.» گفتم: «خب از بهارستان که ذاتا نباید خبر خوشی برسه. خدا به خیر کنه.» اسحاق گفت:
«… ولی نگذاشتم حرف بزند که!» یکباره گفتم: «به! آقا اسحاق! از این طرفا؟!» گفت: «آقا جان من که هر روز دارم میام سر کار! حالا این پسره از من چیزی نمینویسه شما چرا باور میکنید؟» گفتم: «حالا چی میخواستی بگی؟» گفت: «فکر کنم میخوان ظریف رو عزل کنن.» گفتم: «نچ! اینا معمولا تاکتیکشون اینه که جایی که میبینن زورشون نمیرسه یا هزینهاش زیاده، جای دیگه رو میزنن. باید ببینیم تیرشون این دفعه به کجای دولت میخوره.» در حال چانهزنی و پیشبینی مکان اصابت تیر بودیم که مجید انصاری رسید. گفتیم: «خورد به کجامون؟» گفت: «حدس بزنید!» پرسیدم: «رحمانی فضلی؟» گفت: «نچ! اهل تعامله.» گفتم: «وا! رحمانی فضلیه دیگه!» اسحاق گفت: «نه! فکر کنم فانیه.» پرسیدم: «از چه نظر فانیه؟» گفت: «Funny نه، فانی! وزیر آموزش و پرورش رو میگم!» گفتم: «آهااان! آره ممکنه اون باشه. ولی من میگم رحمانی فضلیه.» مجید انصاری گفت: «نچ. شخصیت جنجالی هم داره. گاهی یهو بهش گیر میدن.» نهاوندیان گفت: «اوه اوه… مهندس کرسنت… چیز! مهندس زنگنه!» گفتم: «نه بابا! تابلوئه رحمانی فضلی رو میگه!» اسحاق گفت: «بابا بگو دیگه جون به لبمون کردی! نکنه گودرزیه؟!» انصاری زد زیر خنده و گفت: «گودرزی؟؟ نه بابا اون که وزیر مورد علاقهشونه حال میکنن باهاش!» گفتم: «پس کیه؟ بگو دیگه! کشتی ما رو! اگه رحمانی فضلیه بگو من طاقتشو دارم!» گفت: «نه! او کسی نیست جز… علی… جنتییییی!» همه از تعجب شاخ درآورده بودند! اسحاق یکباره زد زیر خنده: «واااای! یعنی بشنوه زده زیر گریه! بنده خدا تازه داشت از دستشون یه نفس راحت میکشید!» مجید انصاری گفت: «حالا بگید سرِ چی خواستنش مجلس؟» گفتم: «سرِ رحمانی فضلی؟» همه گفتند: «ای باباااا!» اسحاق گفت: «لابد سرِ فیلم رستاخیز دیگه؟» مجید انصاری گفت: «نهههه! خیلی دوری از جواب!» نهاوندیان گفت: «آهااا! لابد میخوان به خاطر اینکه به امیر تتلو مجوز نداده استیضاحش کنن! چه استیضاح باکلاسی میشه! استیضاح به دلیل عدم اعطای مجوز به خواننده متعهد و دلسوز و خوش سابقه کشورمان، امیر تتلو!» اسحاق گفت: «آره بعید نیست.» گفتم: «نه بابا…» همه با عصبانیت نگاهم کردند و فریاد زدند: «یعنی اسم رحمانی فضلی رو آوردید نیاوردید ها!» گفتم: «چرا اینطوری میکنید؟ میخواستم بگم نه بابا به خاطر تتلو استیضاح نمیکنن. احتمالا یه کاره نگهش میدارن برای گرفتن عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور!» مجید انصاری گفت: «نه بابا! به خاطر ممیزی کتاب خواستنش!» گفتم: «منم که گفته بودم. تاکتیکشون همینه. مثل رونالدینیو به یه جای دیگه گیر میدن و سروصدا میکنن، ولی لحظه آخر تیرشون رو یه طرف دیگه شلیک میکنن که آدم فرصت آماده کردن خودش رو نداشته باشه.»
وقایعنگار 3 مرداد 94:
1. وزیر ارشاد سهشنبه، برای پاسخگویی به سوال موسوی لارگانی در خصوص ممیزی کتاب به مجلس میرود.