عملکرد تلویزیون در پوشش مذاکرات هستهای
مهدی مطهرنیا میگوید: برای محقق شدن دیپلماسی رسانهای نیاز به یک ارکستر سمفونیک است که در آن هر کدام از رسانهها آزادانه دیدگاههای خود را مطرح کنند و در نهایت در حول محور رهبری این ارکستر سمفونیک یعنی اهداف و منافع ملی حرکت کنند. او معتقد است: جامعهای که ایدئولوژیزده میشود و هرگونه نظریهای از …
مهدی مطهرنیا میگوید: برای محقق شدن دیپلماسی رسانهای نیاز به یک ارکستر سمفونیک است که در آن هر کدام از رسانهها آزادانه دیدگاههای خود را مطرح کنند و در نهایت در حول محور رهبری این ارکستر سمفونیک یعنی اهداف و منافع ملی حرکت کنند.
او معتقد است: جامعهای که ایدئولوژیزده میشود و هرگونه نظریهای از منظر بعد رسانهای باید در چارچوبهای مشخص آنکادره شده حرکت کند، انجام دیپلماسی رسانهای کاری سخت میشود؛ چرا که همگان باید یک دستگاه موسیقی و یک آوای موسیقی را بنوازند.
این مدرس دانشگاه در عین حال چنین اظهار کرد: در ایران پرونده هستهای یک پروندهی ملی محسوب نمیشود. برخورد بسیاری از جناحها با پروندهی هستهای به عنوان ابزاری در جهت تاثیرگذاری در سیاست داخلی است؛ در حالی که اساسا در کشورهای پیشرو در جهان، سیاست خارجی را ادامهی سیاست داخلی متصورند.
دکتر مطهرنیا در ادامهی طرح این پرسش که دیپلماسی رسانهای در روزهای پایانی مذاکرات هستهای چگونه باشد؟ یادآور شد: دیپلماسی عمومی در محور روابط بینالاذهان مستقر میشود و در جهت ایجاد فضای مناسب رسانهای تلاش میکند و با استفاده از شگردها و مکانیزمهای اثرگذار، آینده اثربخش را با موضوع معینی مدیریت میکند و تحقق این امر نیازمند یک ارکستر سمفونیک رسانهای است؛ ارکستر سمفونیکی که در آن هر کدام از رسانهها آزادانه دیدگاههای خود را مطرح کنند. این در حالی است که در حوزه دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی عمومی باید تکثرهای معنادار را قبول کرده، حرمت نهاده و اجازه نداد که ارکستر سمفونیک رسانهای تنها فالش بزند.
این مجری و کارشناس برنامههای سیاسی ادامه داد: اکنون باید جامعه ملی ما در حوزه رسانهای در حول محورهای تعیین شدهی اهداف ملی نظریههای مختلف گروههای موافق و مخالف را بیان کند و در همان حال با احترام به نظریههای موافق و موافق، زمینههای وحدت ملی را برای دستیابی به اهداف ملی تعیین شده فراهم آورد؛ به گونهای که دیپلماتها بتوانند از آن به عنوان یک فرصت استفاده کنند. اینکه ما دلواپسی را در ارتباط با آینده مذاکرات به حدی شور کنیم که نمک آن ذائقه سیاست داخلی کشور را نیز تلخ کند یا آنکه آن اندازه در ارتباط با مذاکرات شکر را افزایش بدهیم که غلظت آن به حدی برسد که دلزدگی به وجود آورد، امری است که نمیتواند در دیپلماسی رسانهای مفید باشد آنچه که مفید خواهد بود آن است که ما موافقان و مخالفان را به یک اندازه در زمینه رسیدن به یک توافقنامه جامع هستهای آزاد بگذاریم. این آزادی بیان در جهت دیدگاهها را در جهت منطق وحدت ملی برای رسیدن به اهداف تعریف شدهی ملی مدیریت کنیم.
مطهرنیا مطرح کرد: رسانههای ما هم اکنون باید بر این نکته تاکید داشته باشند که ما در یک آوردگاه عظیم تاریخی قرار داریم و عبور از این پیچ خطرناک نه تنها در بحث هستهای به زندگی ما در ساعتهای گوناگون در حال و آینده مرتبط میشود، بلکه بر زندگی، نظم آینده منطقهای و نظام آینده بینالملل هم تاثیر میگذارد و انعکاس این تاثیرها بار دیگر در برههای از زمان به خود ما و به درون حیات فردی، ملی و منطقهای ما بازخواهد گشت. اگر ما بتوانیم این آگاهیبخشی را در زمینه اهمیت پرونده هستهای و جوانب گوناگونی آن در منطقه سیاست داخلی، منطقهای و بینالمللی آشکار و شفاف برای مردم به نمایش بگذاریم، بیتردید زمینههای همگرایی بیشتر در دفاع از دیپلماسی هستهای و رسیدن به یک برد مقتدرانه را فراهم خواهد ساخت.
این کارشناس مسائل سیاسی در پاسخ به این پرسش که موفقیت در مذاکرات هستهای تا چه میزان نیازمند تعامل تیم مذاکرهکننده کشورمان با رسانههای داخلی است؟ اظهار کرد: تیم هستهای کشور در حال مبارزهی دیپلماتیک است. رسانه امروز باید یک رسانه هوشمند و آیندهنگر باشد؛ به گونهای که بتواند از یک سو پیشبینی هم سو داشته باشد و از سوی دیگر پیشبینی اثرگذار. رسانههای ما سلسله اعصاب دیپلماتیک ما هستند که باید از مغز فرمان بگیرند و مغز جامعه نخبگان ما هستند. فرهیختگانی که رسانهها باید در حوزههای گوناگون تخصصی به آنها رجوع کنند و چارچوب فهم ادراک آنچه که آنها میگویند، پیشبینیهای همسو و اثرگذار را در آینده در هر موضوعی دنبال کنند.
این کارشناس مسائل سیاسی همچنان تاکید کرد: امروز اگر پروندهی هستهای در پیش است، بر مبنای پیشبینیهای همسو با آینده، در آیندهای نزدیک پرونده حقوق بشر روی میز خواهد بود. حل و فصل پرونده حقوق بشر در آینده نیز نشان از این نیست که کار پایان بپذیرد، پروندهای دیگر از پس پرونده دیگر. طبیعت سیاست این است و تعطیلبردار نیست. لذا اگر رسانههای ما میخواهند دیپلماسی رسانهای داشته باشند باید رسالت خود را در این زمینه انجام دهند و با ایجاد ارتباط شفافتر و منسجمتر با محافل آکادمیک ما و متخصصان برجسته در حوزه، این پیشبینیهای همسو و اثرگذار را مورد عنایت قرار دهند و ادبیات لازم برای آن را در کنار تیمهای مختلف هر موضوعی به ویژه تیم هستهای فراهم کنند.
مطهرنیا در مقایسهی اتحاد هدفمند رسانههای خارجی در مذاکرات هستهای با رسانههای کشورمان مطرح کرد: در جامعه ایران مشکل آن است که ما در وقتی که داریم، فورا وارد عمل میشویم و این عمل را بر مبنای منافع خود انجام میدهیم و منافع خود را در یک مقطع زمانی کوتاه مدت تنظیم میکنیم. لذا هزینههای عمل ما بالاست. سریع عمل میکنیم ولی ساعتها برای رفع و رجوع این هزینهها نیرو و انرژی مصرف میکنیم. این در حالی است که در هر فعالیتی در کشورهای پیشرفته جهان، وقت بسیار زیادی برای برنامهریزی گذاشته میشود و وقت کمی برا ی عمل قاطعانه مصرف میشود. در ایران پرونده هستهای یک پروندهی ملی محسوب نمیشود.
برخورد بسیاری از جناحها به پروندهی هستهای به عنوان ابزاری در جهت تاثیرگذاری در سیاست داخلی است؛ در حالی که اساسا کشورهای پیشرو جهان سیاست خارجی را در ادامه سیاست داخلی متصورند. اگرچه در ایالات متحده آمریکا امروز جناحهای گوناگون سیاسی جهت کسب قدرت در واشنگتن یا حفظ قدرت در واشنگن با یکدیگر تقابل دارند اما در پروندهی هستهای همانگونه که ملاحظه میکنید هوشمندانه عملیات رسانهای خود را پیش میبرند؛ به گونهای که بتوانند بیشترین امتیاز ملی را پای میز مذاکره از طریق مذاکرهکنندگانی به دست بیاورند که حتی هم حزبی آنها نیستند و تنها در جاهایی که به اصل مذاکره برنمیخورد در جهت تضعیف رقیب خود در سیاست داخلی برمیآیند. در حالی که در بسیای از محیطهای عمل سیاسی در ایران ما شاهد بهرهبرداری از پرونده هستهای در جهت ایجاد فضای مناسب حزب جناحی برای به کرسی نشاندن حرف خویش، حقانیت خود و سپس کسب گرایشات و مطلوبیتهای مردم در قالب آراء انتخاباتی هستیم.
وی در پایان گفتوگوی خود درباره آزادی عمل رسانههای ما در کنار حفظ خلاقیت که منجر به همبستگی و جذب پشتوانهای مردم میشود، نیز اظهار کرد: رسانههای ما زحمت خود را در حد مقدوراتشان میکشند. نمیتوان همه تقصیرها را بر گردن رسانهها انداخت. رسانههای ما تلاش دارند با کمترین اقدامات موجود حرکت کنند و این نکته را متصور میشوم که محدودیتهای رسانهها در این چنین فضایی بسیار بالاست. اما مدیریت رسانههای ما میتواند به گونهای باشد که این مدیران بر اساس ابتکارات مدیریتی خود خلاقیتهای افراد تحت مدیریت خویش را دستکاری کنند و با این دستکاری، کاتالیزور و شدت بخش جریان ایجاد خلاقیت در حوزه رسانهای ما شوند.
وی یادآور شد: من احساس میکنم بعضی از مدیران رسانهای ما تلاش میکنند که این زحمت ایجاد تحریککنندگی برای جامعه رسانهای ما را تقبل نکرده و زحمت آن را برای خود هموار نسازند و این نقدی است که باید مورد توجه قرار بگیرد که بیشتر متوجه مدیریت بعضی از رسانههاست؛ این در حالی است که بعضی از رسانههای ما با وجود همه این محدودیتها و مقدوراتی که داشتند توانستهاند تا حدود زیادی خارج از انتظار نیز وارد عمل شوند.