دوئل خونين دو پسر عاشق پيشه
نيمه شب دوشنبه، 28 ارديبهشت ماه مأموران كلانتري 121 سليمانيه از درگيري خونين بين سه پسر جوان در خياباني حوالي كلانتري باخبر شده و در محل حاضر شدند. زماني كه مأموران به محل حادثه رسيدند، با جسد پسر 32 سالهاي به نام بامداد روبهرو شدند. بعد از تأييد خبر، قاضي بستان زاده، بازپرس ويژه پايتخت …
نيمه شب دوشنبه، 28 ارديبهشت ماه مأموران كلانتري 121 سليمانيه از درگيري خونين بين سه پسر جوان در خياباني حوالي كلانتري باخبر شده و در محل حاضر شدند.
زماني كه مأموران به محل حادثه رسيدند، با جسد پسر 32 سالهاي به نام بامداد روبهرو شدند.
بعد از تأييد خبر، قاضي بستان زاده، بازپرس ويژه پايتخت به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. نخستين بررسيها نشان داد مقتول بر اثر اصابت جسم نوك تيزي به گردنش از بين رفته است. پزشكي قانوني هم در محل حادثه اعلام كرد مقتول لحظاتي بعد از اصابت جسم نوك تيز به گردنش بر اثر خونريزي شديد جان باخته است. تحقيقات ميداني پليس هم نشان داد مقتول دقايقي قبل با دو مرد موتورسوار درگير شده كه يكي از سرنشينان با چاقو وي را هدف قرار داده است.
گواهي شاهدان
يكي از شاهدان گفت: لحظه حادثه متوجه شدم دو پسر جوان كه سوار بر موتورسيكلت بودند جلوي مقتول را گرفتند و با هم درگير شدند. من هم با پليس تماس گرفتم. وقتي خودرو گشت پليس رسيد، دو پسر موتورسوار از محل گريختند.
شناسايي مهاجمان
پس از انتقال جسد به پزشكي قانوني تجسس براي يافتن نشاني از مهاجمان آغاز شد.
كارآگاهان در تحقيقات بيشتر هويت دو مرد فراري را شناسايي كردند. بررسيها نشان داد حبيب و طالب كه برادر هستند از مدتي قبل با مقتول اختلاف داشتند. در حالي كه تحقيقات پليس براي دستگيري متهمان ادامه داشت، صبح روز چهارشنبه 6 خردادماه حبيب خودش را به مأموران پليس معرفي و به قتل بامداد اعتراف كرد.
دعوا بر سر دوستي با دختر
متهم در بازجوييها با اظهار پشيماني گفت: مدتي قبل با دختر جواني به نام شراره در پاركي آشنا شدم. ارتباط من با شراره ادامه داشت تا اينكه به هم علاقه پيدا كرديم و تصميم به ازدواج گرفتيم. بعد از آن بود كه فهميدم شراره قبل از دوستي با من با بامداد دوست بوده است. يك روز قبل از حادثه من و شراره در خيابان بوديم كه بامداد با چند نفر از دوستانش جلوي ما را گرفت. او مرا تهديد كرد و گفت حق ندارم با شراره دوست باشم. همين موضوع باعث درگيري شد و بامداد جلوي چشمان دختر مورد علاقهام مرا كتك زد.
من جلوي شراره خجالت كشيدم و از مقتول كينه به دل داشتم تا اينكه شب حادثه در حالي كه همراه برادرم سوار موتور بوديم بامداد را ديديم. بعد هم با هم درگير شديم. اين بار بامداد با چاقو به طرف من حمله كرد و ضربهاي هم به دستم زد كه زخمي شدم. پس از آن من قصد دفاع داشتم و چاقويي به سويش پرتاب كردم كه به گردنش خورد. بامداد غرق در خون نقش بر زمين شد. من قصد كشتن او را نداشتم به همين دليل بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم.
دقايقي بعد عوامل اورژانس رسيدند اما وقتي متوجه حضور مأموران پليس شديم از ترس فرار كرديم.
وي در ادامه گفت: پس از اين قضايا من رفتم و زخم دستم را مداوا كردم و براي اينكه دستگير نشوم از محل زندگيمان فرار كردم تا اينكه زخم دستم خوب شد و تصميم گرفتم خودم را به پليس معرفي كنم.
متهم براي تحقيقات بيشتر به دستور قاضي بستانزاده در اختيار كارآگاهان مبارزه با قتل پليس آگاهي قرار گرفت.