کودک کار دیروز، امروز آقای گل فوتبال است

موبنا – آنها همین چند روز پیش کاری کردند کارستان و به همگان ثابت کردند که پنجه در پنجه معضلات و با وجود محرومیت‌ها و در  دل محدودیت‌ها هم می‌توان گل کاشت. این بچه‌ها عمدتاً از فقیرترین محله‌های شهرهای مختلف ایران به تهران آمده‌اند و با بازی در لیگ پرشین نشان داده‌اند که با زبان‌های …

موبنا – آنها همین چند روز پیش کاری کردند کارستان و به همگان ثابت کردند که پنجه در پنجه معضلات و با وجود محرومیت‌ها و در  دل محدودیت‌ها هم می‌توان گل کاشت. این بچه‌ها عمدتاً از فقیرترین محله‌های شهرهای مختلف ایران به تهران آمده‌اند و با بازی در لیگ پرشین نشان داده‌اند که با زبان‌های مختلف و فرهنگ‌های متفاوت هم می‌شود همدل و همزبان بود و هدف‌های بزرگ را نشانه گرفت.

جواد آهنگر، که در محله دروازه غار متولد شده، با وجود کوهی از معضلات و انبوهی از موانع در خانه و خاستگاهش، از پا ننشسته است. او که برای دومین سال پیاپی به عنوان آقای گل لیگ پرشین انتخاب شده، چشم به افق‌هایی روشن دوخته است و نقشه‌های بزرگی دارد. جواد در گفت‌و‌گو با «ایران» از آرزوهای دور و دراز و دورنماهای رنگارنگش گفت. بهتر است قصه را از زبان خودش بشنوید:

رو به زندگی

«از سه سال قبل با اعضای جمعیت امام علی(ع) آشنا شدم و بواسطه همین آشنایی عضو تیم فوتبال پرشین شدم و به آرزویم یعنی بازی کردن روی چمن در زمین فوتبال واقعی  رسیدم؛ تا پیش از این، پا به توپ شدن ازجمله حسرت‌های همیشگی‌ام بود. غروب‌هایی که از کار و جان کندن در خیابان خلاص می‌شدم، در کوچه‌ پس کوچه‌های دروازه غار ساعتی بازی می‌کردم، اما توپ زدن در یک زمین فوتبال واقعی، آرزویی بوده که از وقتی چشم باز کرده‌ام در دل داشته‌ام. تا اینکه گذارم به «خانه علم» دروازه غار افتاد. مدت زیادی از حضورم در این خانه نگذشته بود که خواهر و برادرهایم نیز به آنجا آمدند و روزهای خوب به سراغ من و خانواده‌ام آمد.»

جواد آهنگر با بیان این جملات ادامه داد: 10 خواهر و برادر بودیم و هر کدام در گوشه‌ای از این شهر کار می‌کردیم تا کمک خرج پدرمان باشیم. همگی از صبح تا شب در خیابان‌ها هر کاری می‌کردیم تا چرخ خانواده بچرخد. من در خیابان‌ها گل می‌فروختم تا اینکه سر از «خانه علم» درآوردم و مسیر زندگی‌ من و خانواده‌ام عوض شد. پارسال با حضور در لیگ پرشین و گل‌های متعددی که به ثمر رساندم به‌عنوان آقای گل لیگ انتخاب و تشویق شدم به ورزشگاه شهید باباخانی بروم و برای بازی در باشگاه کیا که متعلق به مهدی مهدوی‌کیا بود، نزد آقای بابک محمدی تست بدهم و به این ترتیب من و 24 نفر دیگر از میان 200 نفر برگزیده شدیم. با ورودم به تیم کیا، جان کندن در خیابان‌های شهر جای خودش را به دویدن در زمین فوتبال داد و حالا مدتی است در تیم جوانان ایران مهر با هدایت علی دوستی مهر، توپ می‌زنم.

جواد که فرزند هفتم خانواده است، به گفته خودش اگرچه این روزها شاد است و موفقیت در فوتبال موجب شده تا احساس خوبی داشته باشد و در انتظار آینده خوبی برای خود و خواهر و برادرانش باشد، اما از طرفی هم ناراحت و نگران پدرش است که با بیکار شدن جواد، تأمین مخارج زندگی برایش سخت‌تر شده است.می گوید: سه خواهر و برادرم که از من کوچکتر هستند مدرسه نمی‌ رفتند و دستفروشی می‌کردند، اما از همین مهر ماه امسال با کمک اعضای جمعیت امام علی(ع) به مدرسه می‌روند.

این درست که درآمد خانواده کاهش پیدا می‌کند و پدر 44 ساله‌ام که کارگر بنگاه است مجبور می‌شود فشار بیشتری را تحمل کند، اما امیدواری‌هایی هم هست. من به خودم قول داده‌ام بیشتر تلاش کنم تا زودتر بتوانم به جایگاه خوبی در فوتبال برسم و کمک خرج خانواده‌ام بشوم. مهم‌تر از همه مدام با این خیال قشنگ سر می‌کنم که تلاش هایمان نتیجه بدهد و بتوانیم محل زندگی‌مان را تغییر دهیم تا خواهر و برادرهایم در محله‌ای که در گوشه و کنار آن هر ساعت از شبانه روز صدای دعوا و زد وخورد و دشنام و درگیری به گوش می‌رسد، بزرگ نشوند.

گل به جای «گل»

او در توصیف فضای این لیگ می‌گوید: در همین مدتی که وارد لیگ پرشین شده‌ایم، بسیاری از دوستانم که قبل از این سراغ مواد مخدر و خلاف‌های ریز و درشت رفته بودند، پشیمان شده‌اند و به ورزش روی آورده‌اند، من هم بیشتر بعد ازظهر‌ها یا آخر هفته‌ها که تمرین ندارم، در کوچه با آنها فوتبال تمرین می‌کنم و از این بابت بسیار خوشحال هستم زیرا امید دارم تک تک آنها نیز به آینده خوبی می‌رسند.

این نوجوان که یک استقلالی پر و پا قرص است و تیم بارسا هم تیم محبوب اوست، مهر ماه امسال به کلاس ششم در نهضت سواد آموزی می‌رود و از اینکه باسواد شده و با پایان این دوره وارد مدرسه می‌شود احساس خیلی خوبی دارد و خدا را شکر می‌کند که روزهای سیاه زندگی‌اش رو به پایان است: شکر خدا را می‌کنم که هیچ کدام از اعضای خانواده‌ام گرفتار اعتیاد و خلاف نیستند، زیرا پدر و مادرم به این مسائل اهمیت می‌دهند و همیشه مراقب هستند. من و خواهر و برادرهایم با اینکه سال‌ها در خیابان‌ها کار کرده‌ایم، از آنها یاد گرفته‌ایم که پا را کج نگذاریم. از آنجا که می‌دانم درس خواندن، دشمن بسیاری از آسیب‌های اجتماعی است، خواهر و برادرهای کوچکترم را به‌شدت تشویق به درس خواندن می‌کنم و عهد کرده‌ام هر کاری از دستم برآید، انجام بدهم تا درس بخوانند.

 رد آرزوها

جواد آهنگر با وجود سن و سال کمش، در زندگی سختی‌های زیادی را متحمل شده است؛ هرچند این روزها حال خوبی دارد و با موفقیتی که در فوتبال کسب کرده و توانمندی‌هایی که از خود نشان داه است، دو سال پیاپی آقای گل رده سنی نوجوانان لیگ فوتبال پرشین شده است. او در این مدت مورد توجه مربیان و کارشناسان فوتبالی قرار گرفته و به عنوان پدیده لیگ انتخاب شده است. آنچه در شخصیت جواد موج می‌زند و نمی‌توان آن را نادیده گرفت نوعدوستی اوست، زیرا هنگام فکر کردن به آرزوهایش و به زبان آوردن آنها، اول دیگران و بعد خودش را در نظر می‌گیرد.

«تا همین دو سال قبل از صبح تا شب کار می‌کردم، اما حالا مدتی است شکل زندگی‌ام تغییرکرده؛ از ته دل امیدوارم که بتوانم محبت کسانی را که دستم را گرفتند و کمکم کردند، جبران کنم و با موفقیت در فوتبال به خانواده‌ام، دوستانم، به دیگر مددجویان و همه نیازمندانی که آنها را بخوبی می‌فهمم، یاری برسانم. در لیگ پرشین بازیکنان سیستان و بلوچستان و سختی‌ها ونبودامکاناتی را که تحمل کرده‌اند مرا یاد روزهای سخت خودم می‌انداخت برای همین آرزو دارم آنها که جزو بازیکنان تکنیکی این لیگ بودند هر چه زودتر پیشرفت و از گرفتاری نجات پیدا کنند.»

بازیکن شماره 6 تیم پرشین تهران، دوستی، همدلی و مهربانی را جزو فاکتورهایی می‌داند که در میان بازیکنان تیم‌های پرشین هر یک از استان‌ها به وضوح دیده می‌شد. «من عاشق فوتبال هستم و این بازی را عاشقانه دوست دارم، اما خیلی وقت‌ها دیده‌ام که فوتبالیست‌ها آن قدرها با هم مهربان و صمیمی نیستند، انگار وقتی به شهرت می‌رسند مهربانی را فراموش می‌کنند و مغرور می‌شوند، اما این موضوع در میان بازیکنان تیم‌های پرشین وجود ندارد زیرا همه ما طعم سختی و بی‌امکاناتی را چشیده‌ایم و خوب می‌دانیم رفاقت بهتر از غرور و نامهربانی است.»

جواد با بیان این جملات خاطرنشان کرد: در لیگ پرشین تیم مقابل من و هم تیمی‌هایم که هر کدام از مناطق حاشیه نشین استان‌ها آمده بودیم، تیم هنرمندان بود که خوشبختانه توانستیم با همدلی و همکاری بازی خوبی را به نمایش بگذاریم و پیروز میدان شویم. وقتی پاس نخستین گل را دادم و دومین گل را به ثمر رساندم، همه اعضای تیم به اندازه من خوشحال بودند و خدا را شکر که در اوج اخلاق و دوستی بازی را به پایان رساندیم.

هافبک راست تیم پرشین تهران که در پست مهاجم هم بسیار درخشیده، در پایان خطاب به همسن و سالانش که به‌دلیل جبر روزگار و مشکلات زندگی، ناامید شده‌اند، گفت: به همه دوستانم می‌گویم تا آخرین مرحله ایستادگی کنند، امید خود را از دست ندهند و مطمئن باشند اگر تلاش کنند به جایگاه خوبی خواهند رسید.

 ستارگان ناشناخته

مرتضی کی منش – یکی از فعالان جمعیت امداد دانشجویی امام علی(ع) – در مورد این اتفاق بااهمیت گفت: اعضای منتخب تیم پرشین که از مناطق حاشیه نشین شهرهای مختلف ایران‌گرد هم جمع شده بودند، در دو نیمه 35 دقیقه‌ای در مقابل تیم هنرمندان با اقتدار بازی کردند. این بازیکنان همان‌هایی بودند که باوجود توانایی و لیاقت، دیده نشده بودند و با حضورشان در لیگ پرشین نبرد میان ستاره‌هایی که مردم می‌شناختند و ستاره هایی که ناشناخته هستند رقم خورد.

وی افزود: موضوع جالب این بود که لیگ پرشین باعث شد تا سیاه پوست‌های تکنیکی، سرعتی، بلند قامت و هماهنگ سیستان و بلوچستانی دیده شوند و بازیکنان کردستان با توانمندی هایشان به چشم بیایند. ضمن اینکه برای فعالان این جمعیت جای خوشحالی است که با راه‌اندازی تیم فوتبال پرشین درهر یک از استان‌های ایران، از میزان خشونت و بی‌سوادی کودکان و نوجوانان حاشیه نشین ایران کاسته شده و انگیزه و امید به زندگی و روحیه جنگندگی با مشکلات در آنها تقویت شده است.

 منبع: روزنامه ایران
دکمه بازگشت به بالا