کاسب کارهای مترجم یا مترجم های کاسب کار!

ياسر نوروزي: مترجم شدن در ایران به همین راحتی است. اریک امانوئل اشمیت کتابی دارد با عنوان « اسكار و بانوي صورتي» كه به نظر مي‌رسد هر كسي كه فقط چند ترم در موسسه آموزش زبان كنار منزل كلاس رفته، دوست دارد آن را ترجمه كند. البته اگر ‌تر و فرز بوده باشد هيچ بعيد …

ياسر نوروزي: مترجم شدن در ایران به همین راحتی است. اریک امانوئل اشمیت کتابی دارد با عنوان « اسكار و بانوي صورتي» كه به نظر مي‌رسد هر كسي كه فقط چند ترم در موسسه آموزش زبان كنار منزل كلاس رفته، دوست دارد آن را ترجمه كند. البته اگر ‌تر و فرز بوده باشد هيچ بعيد نيست تا حالا ترجمه هم كرده باشد، چون اين كتاب را با اين اسامي مي‌توانيد در بازار كتاب پيدا كنيد: «اسكار و بانويي با روپوش گُلي» (ترجمه ناصر زاهدي)، «اسكار و بانوي صورتي‌پوش» (ترجمه محبوبه فهيم‌كلام)، «اسكار و خانم رز» (ترجمه مهري فخارزاده)، ‌»اسكار و خانم صورتي» (ترجمه مهتاب صبوري)، «اسكار و مادام رُز» (ترجمه مرتضی ثاقب‌فر) و…. البته اين فهرستي كه رديف كرده‌ایم به معناي كيفيت بالا يا پايين اين آثار نيست بلكه صرفا نشان از بازاري مي‌دهد كه بيشتر به راسته رنگرزها شبيه شده است. به محض اين‌كه نويسنده‌اي خارجي در ايران اقبال پيدا مي‌كند، وضعيت نابسامان بازار ترجمه اين‌طور خودش را نشان می‌دهد و البته از معدود دفعاتي هم هست كه ما ايراني‌ها با بازار كتاب جهان همسو مي‌شويم. يكي از نمونه‌هاي اخير آن، انتشار تازه‌ترين اثر خالد حسيني (نويسنده رمان بادبادك‌باز) بود. از اين نويسنده افغاني‌تبار آمريكايي، ‌سال گذشته رماني منتشر شد با عنوان «نداي كوهستان» كه تا به‌حال بیش از ٢٠ ترجمه از آن به بازار كتاب ايران آمده است: «پژواك كوهستان» (ترجمه شهناز مجيدي)، «كوه به كوه نمي‌رسد» (ترجمه بيتا كاظمي)، «و پاسخي پژواك‌سان از كوه‌ها آمد» (ترجمه شبنم سعادت)، «و كوه‌ها طنين‌انداز شدند» (ترجمه محسن عقبايي)، «نداي كوهستان» (ترجمه مهدي غبرايي)، «و كوهستان به طنين درآمد» (ترجمه نسترن ظهيري)، «و كوهستان‌ها فرياد زدند»‌ (ترجمه عسل فاميلي)، «و كوه طنين انداخت» (ترجمه مه‌گونه قهرمان)، «و كوه‌ها بازگفتند» (ترجمه ديبا داوودي) و چندين و چند ترجمه ديگر. باز جاي شكرش باقي است كه در ترجمه اين كتاب هنوز كلمه «كوه» به قدرت خود باقي مانده چون گاهي ديده‌ می‌شود بعضي مترجمان يا ناشران دست در عنوان اصلي كتاب مي‌برند تا آن را به‌روزتر و مشتري‌پسندتر كنند؛ مثل كتاب «راز» اثر راندا براون. از اين كتاب تاكنون بيش از ٤٠ ترجمه روانه كتاب‌فروشي‌ها شده و جالب اينجاست یکی از آنها حتی آن را به نام خودش منتشر كرده است. يعني كتاب را خوانده و خوشش آمده و دست‌آخر تصميم گرفته دست‌پخت راندا براون را بزند به اسم خودش! ناشر خوش‌ذوق ديگري هم در اقدامي محيرالعقول عنوان مترجم را نوشته: «اسماعيل حسيني (و ديگران)» كه بيشتر به خط‌نوشته‌هاي سر در قنادي‌ها شبيه است. نويسنده كتاب «راز» ادعا دارد كه راز دستيابي به خوشبختي، سلامت رواني و پول و عشق را به خواننده هديه مي‌كند. گرچه مضامين كتاب گاهي خواندني و قابل تأمل هستند اما دست‌كم در يك مورد موفق بوده؛ آن هم اشتغالزايي بين مترجمان ايراني. راندا براون در اين مورد شباهت زيادي به استیو جابزِ مرحوم دارد. او هم با مرگ تراژيكش توانست جيب خيلي‌ از ناشران ايراني را پر كند. جالب اينجاست اين كتاب در نشر «نيكان كتاب» در ٣١٢ صفحه ترجمه و چاپ شده و در انتشارات «دورانديشان»، ٨٠٠ صفحه. يعني يا يكي از مترجمان، ٥٠٠ صفحه را نديد گرفته و ترجيح داده زودتر كتاب را از تنور بيرون بياورد و به دست مشتري بدهد يا اين‌كه مترجم ديگري، تجربيات خودش را لابه‌لاي صحبت‌هاي جابزِ مرحوم
جا زده!
البته اين ماجرا، ماجراي تازه‌اي نيست. تقريبا بعد از انتشار «هري‌پاتر»ها در ايران، بعضي از مترجمان كاسب‌مسلك به يك نتيجه بزرگ رسيدند؛ اينكه كافي ا‌ست سريع‌تر ترجمه كنند، چراكه براي بعضي از خوانندگان فارسي‌زبان، ترجمه آنها چندان مهم نيست. آنها منتظرند تا ادامه داستان را بخوانند و حالا اين وسط، اگر فعل و فاعلي به هم ريخت و كلماتي جابه‌جا شد و حتی چند صفحه جا افتاد، آن‌قدرها اهميتي ندارد! ياد ذبيح‌الله منصوري به‌خير. در فهرست آثاري كه ترجمه كرده بيش از ١٢٠٠ كتاب را به او منسوب مي‌دانند كه اگر هر روز را هم به يك كتاب اختصاص دهيم، مي‌شود چيزي در حدود ٤ سال. يعني اگر كسي ٤ سال، هر روز يك كتاب ترجمه كند، احتمال دارد بتواند ركورد ذبيح‌الله منصوري را بشكند! بنابراين با پيشرفت روزافزون تكنولوژي و فرض بر اين‌كه تا چند ‌سال آينده هم به قانون كپي‌رايت جهاني نپيونديم، آن چیزی که احتمال دارد، اين است که بعضي از اين مترجمان مي‌توانند دست‌كم به ركورد آن خدابيامرز نزديك شوند. در مجموع پيش از خريد هر ترجمه پيشنهاد مي‌كنيم دست‌كم به زبان فارسي مترجم دقت كنيد. هرچند كه گاهي به فارسي خوب و روان هم نمي‌توان اطمينان كرد و مشكل بر جاي خود همچنان باقي‌ است. در توضيح، اين مقايسه فوق‌العاده را نقل مي‌كنم از فصلنامه «مترجم». ماجرا از اين قرار است كه رمان «آليس در سرزمين عجايب» هفت ترجمه دارد و دكتر خسرو احسني قهرماني بخش‌هايي از كتاب را در هر هفت ترجمه مقايسه كرده است که خواندن آن خالي از لطف نيست:
«در مورد orange marmalade شاید دردسر مترجم كمتر باشد. اما هركدام به نحوي ترجمه كرده‌اند:
مربای پرتقال (ترجمه پیرزاد)
ژله پرتقال (ترجمه ریاحی)
مرباي نارنج (ترجمه بهرامي)
لرزانك پرتقال (ترجمه هنرمندي)
مارمالاد پرتقال (ترجمه پناهي)
شربت زرشك (ترجمه توفان)
مرباي پرتقال (ترجمه كرمي)»

آمار بعضي از كتاب‌هايی كه تا به‌حال چند بار ترجمه شده‌اند:
مردان مريخي، زنان ونوسي/ جان گري/ بيش از ٥٠ ترجمه
راز/ راندا براون/ بيش از ٥٠ ترجمه
قلعه حيوانات/ جورج اورول/ بيش از ٤٠ ترجمه
زندگينامه استيو جابز/ والتر ايزاكسون/ بيش از ٣٠ ترجمه
نداي كوهستان/ خالد حسيني/ ٢٨ ترجمه
شازده كوچولو/ اگزوپري/ بيش از ٢٠ ترجمه
پيرمرد و دريا/ ارنست همينگوي/ ١٦ ترجمه
هري پاتر/ جي. كي. رولينگ/ بيش از ١٥ ترجمه
كيمياگر، پائولو كوئيلو/ بيش از ١٥ ترجمه
جاناتان؛ مرغ دريايي/ ريچارد باخ/ بيش از ١٥ ترجمه
كوري/ روژه ساراماگو/ بيش از ١٠ ترجمه
و…

179/

نوشته های مشابه

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا